شاه نشین
معنی کلمه شاه نشین در لغت نامه دهخدا

شاه نشین

معنی کلمه شاه نشین در لغت نامه دهخدا

شاه نشین. [ ن ِ ] ( اِ مرکب ) پیشگاه. صدر. هر قسمت برتر از قسمتهای دیگر تالار یا اطاق که تخصیص به بزرگان داشته باشد و آن جایی است چون محراب که در قسمت صدر اطاق سازند چنانکه در حمام نیز باشد. قسمت پیش تالار که زمین آن بلندتر از زمین قسمتهای دیگر است و صدر همان است. ( از فرهنگ نظام ). || رواق و ایوانی برجسته تر از سطح کوشک و قصر که شخص پادشاه در آنجا جلوس میکند. ( ناظم الاطباء ). محلی از عمارات که شاه در آن نشیند. ( انجمن آرا ). شاهنیشین معرب کلمه است. ( دزی ج 1 ص 717 ). محل نشستن پادشاهان. ( از برهان ) ( فرهنگ نظام ). نشستنگاه پادشاه و کرسی پادشاه. ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ) :
شاهنشین چشم من تکیه گه خیال تست
جای شه است چشم من بی تو مباد جای تو.حافظ.کمر خدمت دل باز نخواهی کردن
گر بدانی که در این شاه نشین میباشد.صائب ( از آنندراج ).|| نوعی از عمارت. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ). نوعی از عمارت باشد که یک طرف او پنج یا هفت در بود و باقی اطراف او هم درها باشد. ( آنندراج ). چون در قدیم درهای چنین اطاقی را ارسی میگفتند. گاه از باب تسمیه کل به جزء اطاقی را که دارای چنین درهایی بود «ارسی » میخواندند. ( از فرهنگ فارسی معین ذیل ارس ). || هر رواق و ایوان و پیش طاق و بالاخانه عمارت طولانی. ( ناظم الاطباء ). || بساط و فرش قیمتی و گرانبها. ( فرهنگ نظام ) ( برهان قاطع ). بساط گرانمایه. ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرا ).
شاه نشین. [ ن ِ ] ( اِخ ) دهی ازدهستان طارم بالا بخش سیردان شهرستان زنجان. دارای 389 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات. پنبه. انار و گردو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
شاه نشین. [ ن ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان نیربخش مرکزی شهرستان اردبیل. دارای 609 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات و حبوبات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
شاه نشین. [ ن ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان کرانی شهرستان بیجار. دارای 840 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات دیم ، لبنیات و انگور است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
شاه نشین. [ن ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان رود زر بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز. دارای 100 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

معنی کلمه شاه نشین در فرهنگ معین

(نِ ) (اِمر. ) ۱ - تخت ، جای نشستن شاه . ۲ - قسمتی از اتاق که سطح آن بالاتر از قسمت های دیگر بود، مخصوص نشستن بزرگان .

معنی کلمه شاه نشین در فرهنگ عمید

۱. جای نشستن شاه در اتاق.
۲. قسمتی از یک اتاق بزرگ که شبیه ایوان ساخته می شد اما به طرف حیاط در نداشت، غرفۀ داخل اتاق.

معنی کلمه شاه نشین در فرهنگ فارسی

۱ - محل نشستن شاه و امیر در اطاق ۲ - کرسی پادشاه . ۳ - قسمتی از اطاق بزرگ که سطح آن بالاتر از قسمتهای دیگر است و بزرگان در آن نشینند صدر .

معنی کلمه شاه نشین در دانشنامه عمومی

شاه نشین (تفت). شاه نشین روستایی در دهستان دهشیر بخش مرکزی شهرستان تفت استان یزد ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا کمتر از ۳ خانوار بوده است.
شاه نشین (هفتکل). شاه نشین که پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، اسلام آباد نامیده شد، نام روستایی است که در ۲۰ کیلومتری شرق شهرستان هفتکل در استان خوزستان قرار دارد. شاه نشین یعنی «جای نشستن شاه» ولی در اصطلاح جغرافیایی به مکانی که از سه طرف در احاطه کوه ها باشد شاه نشین می گویند و در کاخ های پادشاهان ایران نیز همواره اتاقی برای نشست های خاص وجود داشت که جهت حفاظت بیشتر، ورود به آن، تنها از یک در امکان پذیر بود و به آن اتاق نیز شاه نشین می گفتند.
روستای شاه نشین از طرف شرق با کوه آسماری و روستاهای صحرای پیرموسی ( آبلشکر و چشمه روغنی ) و از سمت مغرب با روستاهای سرتیوک سفلی، سرتیوک علیا، جارو و دیمه درب و از سمت شمال نیز با بیدزرد و گل گیر همسایگی دیرینه دارد. با توجه به زمین های حاصلخیز کشاورزی و مراتع وسیع و بکر، کار اصلی مردم ساکن در روستای شاه نشین کشاورزی است و هم اکنون به صورت ثابت بیش از ده خانوار و به صورت فصلی نزدیک به دویست خانوار در این روستا ساکن هستند.
این روستا در دهستان گزین قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۹۴ نفر ( ۱۶خانوار ) بوده است.

معنی کلمه شاه نشین در ویکی واژه

تخت، جای نشستن شاه.
قسمتی از اتاق که سطح آن بالاتر از قسمت‌های دیگر بود، مخصوص نشستن بزرگان.

جملاتی از کاربرد کلمه شاه نشین

بچشم عقل چو خورشید بر سپهر نماید گهی که شاه نشیند بصدر صفه طارم
آن شاه کزو خانه دل شاه نشین بود از کلبه احزان گدا باز کجا رفت
نصر آمل چه میکنی روضه دلگشا بین کلیة قر خوشتر از شاه نشین خسروان
بهشت شاه نشین بین که دل نشین بینی بدایع رقم صورت آفرین بینی
همنشین امشب اگر آن بت چنین خواهد بود کنج ویرانهٔ ما شاه نشین خواهد بود
تا درو شاه کامران بنشست خواندش روزگار شاه نشین
کاروانسرایی در کنار ضلع غربی آستانه قرار دارد که مربوط به دوران قاجار بوده‌است. این کاروانسرا که ورودی آن در جهت شمال است شاه نشین و صحن و حجره‌هایی را در خود دارد.
سطح رنگین بساط، شاه نشین سقف آیینه کار، ماه نشان
چو پادشاه نشینی باختیار تو بود بپادشاه نشاندن هم اختیار تو باد
بنای کنونی امامزاده عبارت است از یک گنبد مدور به ارتفاع تقریبی ۱۶ متر که سبک طاق مدور آن عیناً به قیصریه بازار لار شباهت دارد. دور تا دور بدنه طاق در فواصل معین با کتیبه‌های کوچکی از خط کوفی تزئین شده‌است. سه شاه نشین در جهات شمال، جنوب و مشرق واقع شده و در ورودی روبه مغرب باز می‌شود. محوطه امام‌زاده عبارت است از فضای نسبتاً بزرگی که درختان چنار کهنسال حاکی از آن است که لااقل از هفتصد سال پیش امامزاده مورد توجه مردم بوده‌است.
بین روستای اله آباد و شهرآشوب ، تپه ای قدیمی در کنار راه آسفالته اقلید به مرودشت قرار دارد که به کره یال (تپه ی گرد ) معروف است و بنا به گفته ی اهالی قدیمی محل ، شاه نشین و دارای عمارت و آبادی بوده و زیر این تپه چشمه ی آب روان در سال های پرباران و برف ، روان بوده که به چشمه باشی (سرچشمه)معروف است .
آن خواجه ما هیچ ندانست، چه حاصل گر شاه نشین آمد، اگر شاه نشانست؟
رشگ بر شاه نشین دل من دارد خلد که در او حوروشی چون تو گرفتست قرار