شاه روم

معنی کلمه شاه روم در ویکی واژه

شاه‌روم
شاه کشور روم یا روم باستان تلویحاً در شاهنامه سَلم بانی آن سرزمین است که امروز باید کل اروپا باشد. رسید آنگهی تنگ‌ در شاه روم/ خروشید کای مرد بیداد شوم «فردوسی»

جملاتی از کاربرد کلمه شاه روم

چنین بود در نامهٔ شاه روم به لفظی کزو گشت خارا چو موم
چو برداشت آن گنج از آن مرز و بوم به نزد خسو شد که بد شاه روم
دل شاه روم از پی آن عروس به شورش در افتاد چون زنگ روس
به دست خسرو خاور فتاد ملک حبش ز شاه روم هزیمت گرفت لشگر شام
صاحب دولت ار بود دین دار، خصمش ار شاه روم و چین باشد
نه خط بروی تو کین میر کشور زنگ است کشیده لشکر و با شاه روم در جنگ است
شاه رومی چون هزیمت شد ز ما شاه زنگی کینه خواهد آختن
بازگشت از دست ظلمت باز شاهنشاه روم چون سکندر بار دیگر کشور دارا گرفت
بر طبق نوشته لیوی یا همان لیویوس، نخستین اقدام مارکیوس به عنوان پادشاه روم، مأمور کردن پونتیفکس ماکسیموس برای نسخه برداری کردن از متن‌های موجود پیرامون رسوم و آیین‌ها و مراسم مذهبی متداول در روم به ویژه به نقل از تفسیرها و اظهارات نوما پومپیلیوس بود تا امکان عرضهٔ این متون برای عموم فراهم گردد، و رسوم و آیین‌های مذهبی هرگز مورد غفلت قرار نگیرند و مناسک و آداب مربوط به آن به درستی صورت پذیرند.
ورا آگهی آمد از شاه روم که لشگر فرستد به آباد بوم
ز ره بازگشت آن زمان شاه روم نیاورد جنگ اندران مرز و بوم