شالی
معنی کلمه شالی در لغت نامه دهخدا

شالی

معنی کلمه شالی در لغت نامه دهخدا

شالی. ( اِ ) شالی زار را گویند که برنج زار باشد. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). || در مازندران زراعت برنج را شالی گویند. ( فرهنگ نظام ). || دانه برنج که در پوست باشد و نام دیگرش شلتوک است. ( فرهنگ نظام ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). برنج از پوست بیرون نیامده و آن را شلتوک گفته اند. ( انجمن آرا ). در سانسکریت شالی بمعنی برنج و غلات مشابه آن است. ( حاشیه برهان چ معین ) :
شالی سرتیز ندانم که چیست
کاب گذشتش ز سر آنگاه زیست.امیرخسرو.
شالی. ( ص نسبی ) منسوب به شال و آن قریه ای است از قرای بلخ. ( انساب سمعانی ).

معنی کلمه شالی در فرهنگ معین

[ سنس . ] (اِ. ) برنجی که هنوز پوستش کنده نشده .

معنی کلمه شالی در فرهنگ عمید

= شلتوک

معنی کلمه شالی در فرهنگ فارسی

شلتوک، برنج ازپوست برنیامده، برنجی که هنوزپوست، آن رانکنده باشند، کالی هم میگویند
( اسم ) برنجی که از پوست بر نیامده باشد برنجی که هنوز پوستش را نکنده باشند شلتوک .
منسوب به شال و قریه ایست از قرای بلخ

معنی کلمه شالی در دانشنامه عمومی

شالی یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان مواضع خان شمالی بخش خواجه شهرستان هریس واقع شده است.
شالی (بوتان). شالی ( به لاتین: Shali ) یک منطقهٔ مسکونی در بوتان ( کشور ) است که در استان تراشیانگتس واقع شده است. شالی ۴٬۰۰۰ نفر جمعیت دارد.
شالی (مجارستان). شای ( به مجاری: Sály ) یک منطقهٔ مسکونی در مجارستان است که در بورشود - آبااوی - زمپلن واقع شده است.
معنی کلمه شالی در فرهنگ معین
معنی کلمه شالی در فرهنگ عمید
معنی کلمه شالی در فرهنگ فارسی

معنی کلمه شالی در دانشنامه آزاد فارسی

از گویش های تاتی جنوبی، رایج در شال، از روستاهای بخش کلور آذربایجان. شالی را از گویش های آذری می دانند که در واقع گویش غیرترک مناطقی از ایران است که امروزه به آن تاتی می گویند. شالی به تالشی بسیار نزدیک است. علامت مفعول بی واسطه در این گویش e است: dass-e agir (دست را بگیر). همچنین ضمایر فاعلی آن شبیه تالشی است.
50010800

معنی کلمه شالی در ویکی واژه

از سنسکریت.
برنج (گیاه)
برنجی که هنوز پوستش کنده نشده.

جملاتی از کاربرد کلمه شالی

اکثر مارشالی‌ها هم به زبان مارشالی و کمی اسپانیایی صحبت می‌کنند.
در ۱۷ ژوئن سال ۱۹۴۰ زمانی که پیام آتش‌بس فیلیپ پتن از رادیو ملی فرانسه پخش شد، ژنرال دوگل یک روز بعد از آن از رادیو بی‌بی‌سی به مقاومت فراخوان داد و بدین ترتیب ارتش فرانسه به دو یا سه قسمت متضاد تقسیم شد، یکی طرفداران پتن یا مارشالیست‌ها که در ویشی مستقر بودند. دیگری طرفداران مارشال دوگل که در لندن مستقر بودند و سومین نیرو در الجزایر حضور داشتند.
پناهِ ملّت مجلس بُوَد چو گردد چاه پناهگاه بسوز این پناهِ پوشالی
شالی سر سبز ندانم ز چیست کآب گذشتش ز سر، آنگاه زیست
آب‌بندان‌های استان‌های شمالی سالانه ۳۲.۹۷۳ هکتار آب را ذخیره می‌کنند که این ذخیره در آبیاری ۸۱ هزار هکتار اراضی شالیزاری استفاده می‌شوند.
پس از انفجار و از بین رفتن عمارت پوشالی مرد روستایی، همسر سابق مرد، همسر جدید، زن زرگر، نقاش و معلم که حالا سر و سری با زرگر دارد بار خودشان را به سوی شهر می‌بندند و مرد روستایی را تنها می‌گذارند.
نیم در کسوت فقر از فلک ممنون احسانی گرفته جامه اطلس، کهن شالی بدل داده
فیلم مستند رؤیای پوشالی که از شبکهٔ خبر سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد به داستان زندگی او می‌پردازد که به علت استفاده مداوم از داروهای بدنسازی، دچار بیماری سرطان شد.
از فیلم‌ها یا مجموعه‌های تلویزیونی که وی در آن‌ها نقش داشته‌است، می‌توان به خانه پوشالی، در بروژ، تو جک را نمی‌شناسی، جین شدن، چکمه‌های غیرعادی، جنایت و مکافات، پلوتونیم-۲۳۹، مرد کاغذی، تب لاله، هشت یار اوشن، گزارش، بلندترین صدا و ژرف‌آب اشاره نمود.
به قدر یک سرِ مویی عَدو نیندیشد از این سپهبد و از این سپاهِ پوشالی
این روستا در دهستان شالیار قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۰ نفر (۷خانوار) بوده‌است.
ببین چه غافل و آرام خفته این ملّت چو گوسفند در آرامگاهِ پوشالی
این گیاه در سال ۱۳۶۰ برای بهبود محصول شالیزارهای برنج از فیلیپین به ایران آورده شد اما در سال‌های اخیر در مناطق شمالی ایران این گیاه به صورت آفت و بلایی برای اراضی زراعی برنج و مناطق مردابی درآمده است زیرا با ایجاد پوششی متراکم در برکه‌ها و مرداب‌ها مانع رسیدن نور خورشید به آنجا شده و مانع رشد دیگر ارگان‌های حیاتی مردابی می‌گردد.
شالی گرفته بستم و رفتم به وقتِ شام‬ ‫بیر شال آلیب ، تئز بئلیمه باغلادیم‬
نابود خلیلی چون ناچار شده بستند از پارچه خلخال، بر گردن آن شالی
پیراهنی به سوزن خود بخیه کرده ام دارم به دوش جامه شالی چو حاجیان
نقصان نکرده است کسی از گذشتگی شالی اگر دهی به فقیری حریر توست
تیغ رستم کجا زند زالی کی چو اطلس بود کهن شالی