شاشی

معنی کلمه شاشی در لغت نامه دهخدا

شاشی. ( ص نسبی ) آلوده به شاش. رجوع به شاش شود.
شاشی. ( ص نسبی ) منسوب است به شاش که شهری است در وراء سیحون و از ثغور ترک است. ( انساب سمعانی ). منسوب است بشاش. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). چاچی. رجوع به شاش شود. || متعلق به شاش ( چاچ ). || چاچی ؛ کمان خوب و اعلاکه از شهر شاش ( چاچ ). آرند. ( ناظم الاطباء ). || قسمی از پارچه بوده که از شاش می آوردند. نوعی پارچه. فرهنگ نظام گوید که نظام قاری در دیوان البسه مکرر استعمال کرده است اما در فهرست لغات کتاب مذکور دیده نشد : بر سبیل هدیه و طریق تحفه شاشی اصفهانی فرستاد بیست و چهار گز طول آن و عرض دو گز و نیم در وزن هفت مثقال. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 56 ).
شاشی.( اِخ ) نام کسی است و ابن بیطار در مفردات از او نقل و روایت کند. از آن جمله است در شرح کلمه فیروزج. رجوع به مفردات ابن البیطار جزء الثالث ص 172 شود.
شاشی. ( اِخ ) ابوسلیم. از رجال شافعی ماوراءالنهر. رجوع به غزالی نامه ص 263 شود.
شاشی. ( اِخ ) اسحاق بن ابراهیم الشاشی السمرقندی. وی در زمان خود شیخ اصحاب ابوحنیفه و دانشمندایشان بود و الجامع الکبیر را از زیدبن اسامةبن ابی سلیمان الجوزجانی روایت میکرد و از ثقات بود. بسال 325 هَ. ق. در مصر درگذشت. نسبت او به شهر شاش در وراء رود سیحون از ثغور ترک است. سمعانی در الفوائد البهیه ص 43 از وی یاد کرده است. اصول الشاشی در علم اصول از مصنفات اوست. ( معجم المطبوعات ج 1 ص 1090 ).
شاشی. ( اِخ ) اسماعیل بن احمد الشاشی العامری ، مکنی به ابوابراهیم از اصحاب صاحب بن عباد و در حسن شعر و براعت کلام ممتاز بود وی زمانی در ری سکونت گزید. رجوع به یتیمة الدهر ج 4 ص 201 شود.
شاشی. ( اِخ ) حسن بن حاجب بن حمید مکنی به ابوعلی از جمله کسانی است که در طلب علم به خراسان و عراق و حجاز و جزیره و شام سفر کرد. وی از علی بن خشرم و اسحاق بن منصور و یونس بن عبدالاعلی المصری و دیگران روایت حدیث کرده و ابوبکربن الجعابی و محمدبن المظفر و جز آنان از وی روایت حدیث کرده اند. وی ثقه بود و بسال 314 هَ. ق. به شاش درگذشت. ( لباب الانساب ). و رجوع به معجم البلدان ذیل شاش شود.
شاشی. ( اِخ ) محمدبن احمدبن الحسین بن عمر الشاشی القّفال الفارقی ملقب به فخرالاسلام المستظهری ومکنی به ابوالعباس یا ابوبکر. وی در عصر خود رئیس شافعیه در عراق بود. در میافارقین بسال 429 هَ. ق. تولد یافت و به بغداد سفر کرد و از سال 504 هَ. ق. تا پایان عمر در مدرسه نظامیه بغداد بکار تدریس اشتغال داشت.از آثار او «حلیة العلماء» معروف به المستظهری درفقه را میتوان نام برد که بنام المستظهر باﷲ نوشته است. همچنین «العمدة فی فروع الشافعیه » که برای عمدةالدین مسترشد عباسی پسر مستظهر تألیف شده است.وی در روز شنبه پانزدهم شوال سال 507 هَ. ق. در بغداد وفات یافت و در مقبره باب شیراز در جنب قبر استاد خود ابواسحاق شیرازی مدفون گرید. ( از اعلام زرکلی ج 3 ص 849 ) ( ریحانة الادب ). و نیز رجوع به تاریخ الخلفاء ص 286 و محمدبن احمد مکنی به ابوبکر شاشی شود.

معنی کلمه شاشی در فرهنگ عمید

= چاچی

معنی کلمه شاشی در فرهنگ فارسی

هیثم بن کلیب بن شریح بن معقل مکنی به ابوسعید ادیب و محدث ماورائ النهر ( ف. شاش ۳۳۵ ه. ق . ). وی از ابو عیسی ترمذی و ابوعیسی بن احمد عسقلانی و جز آنان روایت حدیث کرده و گروهی از او روایت دارند.او راست کتاب [المسند الکبیر]
مولانا بدرالدین

جملاتی از کاربرد کلمه شاشی

بند کن مشک سخن‌شاشیت را وا مکن انبان قلماشیت را
از گلفتنت عقد نیاید بشماری تا بسته پیچ و شکن شیله و شاشی
بعد از آن الطائر پیش رئیس حشاشین شهر می‌رود و رئیس حشاشین به او یک پر می‌دهد که باید به خون فرد مورد نظر آغشته شود. بعد از این، الطائر پیش افراد هدف می‌رود و آن‌ها را می‌کشد که پس از مرگ این افراد، آنان در یک کات‌سین کارهای خود را توجیه و حقایقی را برای وی افشا می‌کنند و بعد از پایان کات‌سین وضعیت وی به حالت اعلام خطر شهر[گ] در می‌آید. در این وضعیت، تمام سربازان به دنبال الطائر می‌دوند تا او را دستگیر کنند و الطائر باید پس از پنهان شدن پیش رئیس حشاشین شهر بر گردد و پر را به او تحویل دهد و بعد از آن باید دوباره به پیش المعلم برود تا یک درجه ارتقا پیدا کرده و هدف بعدی را دریافت کند.
ابراهیم ادهم را گفتند اندر دنیا هرگز شاد شدی گفت دو بار، یکبار نشسته بودم کسی فراز آمد و بر من شاشید و دیگر بار جائی بودم یکی فراز آمد و سیلی بر گردن من زد.
در رگ این قوم، جای حس و خون شاشیده‌اند کاین چنین با خصم جانش، رایگانی می‌کند!
. در واقع، یک فزونی اغتشاشی در ثابت‌های
از استاد ابوعلی رَحِمَهُ اللّهُ شنیدم که گفت آنگاه که آن اعرابی اندر مسجد پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ شد، و آنجا بشاشید، یاران بشتافتند تا ویرا بیرون کنند، گناه آن اعرابی کرد در ترک ادب ولیکن خجلت یاران را بود و رنج با ایشان گشت که آن دیدند که حشمت او فرو نهادند، بنده همچنین باشد چون بزرگی و قدرت خداوند داند دشوار بود شنیدن ذکر او از آنک او را بغفلت یاد کند و دیدن طاعت آنک حرمت بجای نیارد اندر آن.
ال قشاشیاه یک منطقهٔ مسکونی در عربستان سعودی است که در استان مکه واقع شده‌است.
وی در ۱۹۷۷ انتشارات غاده السّمان را تأسیس کرد که تنها آثار خود را در آن چاپ می‌کند و جز این فعالیت تجاری دیگری ندارد. وی همچنین مقالاتش را در کتابی تحت عنوان الأعمال غیر الکامله (کارهای ناتمام) گردآوری کرده که تا کنون ۱۵ کتاب از این مجموعه منتشر شده که تعدادی از آنها مجموعه شعر است. وی برخی از آثار منتشر نشده‌اش را در بانک سوئیس ذخیره کرده و قول داده که به وقت مناسب آنها را منتشر خواهد کرد. برخی بر این باورند که نوشته‌های او اطلاعاتی راجع به نویسندگان و شاعران برجستهٔ فلسطینی دههٔ شصت میلادی آشکار می‌کند؛ کسانی مانند ناصرالدین نشاشیبی - روزنامه‌نگار - و کمال ناصر - شاعر معاصر - که نام او به نوعی با آنان گره خورده‌است.
و هم از وی حکایت کنند که بهیچ چیز چنان شاد نشدم که روزی نشسته بودم، کسی بیامد و بر من شاشید.
او در نهایت توسط حشاشین ترور شد.
پس از اینکه سلطان محمود سلجوقی به بغداد رفت، راشد به اصفهان گریخت و در محاصره اصفهان در روز سه‌شنبه ۲۵ رمضان ۵۳۲ هجری به دست حشاشین کشته شد. مقبره او در نزدیکی پل شهرستان واقع شده‌است. ۳۲°۳۷′۴۷٫۰۲″ شمالی ۵۱°۴۳′۵٫۴۳″ شرقی / ۳۲٫۶۲۹۷۲۷۸°شمالی ۵۱٫۷۱۸۱۷۵۰°شرقی / 32.6297278; 51.7181750
آتش‌سوزی در یک مجتمع تجاری به نام تکشاشیلا آرکاد، واقع در منطقه سارتانا، سورت رخ داد. استودیو طراحی هوشمند، مرکز آموزشی، در گنبد موقت که بر روی تراس ساختمان ساخته شده بود قرار داشت. آتش‌سوزی بین ۳:۴۵ و ۴ بعد از ظهر به وقت محلی به وقوع پیوست. یک اتصال کوتاه الکتریکی آتش را در طبقه همکف نزدیک یک راه پله در قسمت عقب ساختمان آغاز کرد. آتش بلافاصله پخش می‌شود، طبقه سوم و گنبد موقت بر روی تراس ساختمان فرو می‌ریزد، در آن زمان حدود ۵۰ تا ۷۰ دانش آموز در مرکز آموزشی حضور داشتند. دو فروشگاه و چند وسیله نقلیه پارک شده در نزدیکی ساختمان نیز در این آتش‌سوزی نابود شدند.
ظهور اسلام شیعه در ایران شاهد توسعه گرایش‌های آنارشیستی در شاخه‌های اسماعیلی بود، مانند قرمطیان که به خاطر اعمال کمونیستی خود مشهور بودند، و نزاریان که دژی در الموت ایجاد کردند و از آنجا سازماندهی کردند؛ و همچنین حشاشین که تهدیدی برای ثبات امپراتوری سلجوقی به‌شمار می‌رفت.