شارب

معنی کلمه شارب در لغت نامه دهخدا

شارب. [ رِ ] ( ع ص ) آب نوشنده. آشامنده. ج ، شَرب. جج ، شروب. ( منتهی الارب ). || شرابخواره. ج ، شَرب. ( مهذب الاسماء ). در اصطلاح فقهیون ، آنکه مسکر می آشامد. شارب الخمر، شرابخوار. باده خواره : و اگر توبه کنند زانی و شارب خمر... ( تفسیر ابوالفتوح ج 1 چ 1 ص 271 ).
شارب. [ رِ ] ( ع اِ ) بروت. ( السامی فی الاسامی ) ( مهذب الاسماء ) ( دهار ) ( منتهی الارب ). یکی از دو بروت. بروت یک سوی لب زبرین. تثنیه ، شاربان. ( دهار ) ( اقرب الموارد ). و شاربین. رجوع به شاربین شود. || مازاد بروت که بر لب زبرین گذرد. آبخوری.پیش بروت. موی سبلت که از دو جانب یا میان لب زبرین بروی دهان ریزد. ( از اقرب الموارد ) : ینبغی للمحتسب ان یکون مواظبا علی سنن رسول اﷲ صلعم من قص الشارب و نتف الابط و حلق العانة و تقلیم الاظفار.
هر کس که شراب حسد و حقد تو نوشد
ساقی دهدش مژده ببرکندن شارب.سوزنی.- شارب گرفتن ؛ ساده کردن بروت. احفاء. ( تاج المصادر بیهقی ). نیک بریدن بروت.( منتهی الارب ذیل ح ف و ).
- شارب مکرود ؛ شارب بریده. ( منتهی الارب ).
|| سبلت. ( السامی فی الاسامی ) ( منتهی الارب ). تمام سبلت را شارب گویندو به این اعتبار تثنیه ندارد بلکه به اعتبار اطراف و اجزایش جمع بسته میشود. ج ، شوارب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || واحد شارِبَین و آن دو کناره بیرون ایستاده در زیر دسته شمشیر است. ( مهذب الاسماء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به شاربان شود. || ( اِمص ) سستی و ناتوانی جانور. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه شارب در فرهنگ معین

(رِ ) [ ع . ] ۱ - (اِفا. ) نوشنده . ۲ - (اِ. ) سبیل ، سبلت .

معنی کلمه شارب در فرهنگ عمید

۱. = سِبیل
۲. [قدیمی] آشامنده، نوشنده.

معنی کلمه شارب در فرهنگ فارسی

آشامنده، نوشنده، شارب خمر، باده خوار، میخوار، سبیل، موهای پشت لب، بروت، سبیلت هم میگویند
۱ - ( اسم ) نوشنده آشامنده شارب خمر . ۲ - ( اسم ) موی روی لب مرد سبیل
بروت یکی از دوبروت یا مازاد بروت که بر لب زبرین گذرد .

معنی کلمه شارب در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] موی پشت لب بالا که به لب زیرین برسد را در اصطلاح شارب می گویند. از احکام آن در بابهای طهارت، صلات، حج و حجر سخن گفته اند.
آن مقدار از موی سبیل که لبها را پوشانده شارب گویند.برخی شارب را به خود سبیل نیز معنا کرده اند. لیکن برخی لغویان آن را نادرست دانسته اند. بسیاری از آنان تنهاهمان معنای ذکر شده در شناسه را ذکر کرده اند.
احکام شارب
← مستحبات و مکروهات در شارب
۱. ↑ القاموس المحیط، واژه «شرب».۲. ↑ لسان العرب ج۱، ص۴۹۱.
...

معنی کلمه شارب در ویکی واژه

نوشنده.
سبیل، سبلت.

جملاتی از کاربرد کلمه شارب

یا لیت شعری هل تری منتوفة طرز الظلام و شارب الایام
عشقک قد جادلنا ثم عدا جادلنا من سکر مفتضح شاربه حیث دخل
خود آن مر نفس ار باشد مناسب که هست او را مطاعم هم مشارب
بام و در مجلس افغان کند کاغتنموا الهوه یا شاربین
گفت: تو کیستی و حاجت تو چیست؟ گفتم: مردی ام گریخته که از خصمان خود می ترسم به منزل تو پناه آورده ام، مرا به منزل خود درآورد و در حجره ای که نزدیک به حرم وی بود بنشاند، چند روز آنجا بودم به بهترین حالی، هر چه دوستتر می داشتم از مطاعم و مشارب و ملابس همه پیش من حاضر بود.
اهل دنیا زان سبب اعمی‌دل‌اند شارب شورابهٔ آب و گل‌اند