شاخی
معنی کلمه شاخی در فرهنگ فارسی
منسوب بشاخ یا شنه شانه خرمن افشانی
معنی کلمه شاخی در دانشنامه عمومی
جملاتی از کاربرد کلمه شاخی
نموده عور هر شاخی به باغی دم طاووس را پای کلاغی
فراز هر سر شاخی گل وجود تو را ز یادت است چو بلبل هزار مدح سرای
اسفنجهای شاخی یک رده از شاخه اسفنج دریایی هستند.
پیروان مکتب اکلکتیزم (مثل گارنیه) بر این نظر بودند که باید از مدلهای گذشته آزادانه استفاده کرد. با احیای مجدد مدلهای گذشته مخالفت داشتند؛ ولی در عمل آنه هرگز استفادهٔ صحیح از این سبکها نکردند، یعنی به خلق ترکیبهای تازه راضی نشدند و خود را در چهارچوب اصلاحات فرهنگی مکتب اکلکتیزم محدود کردند. درک این مسئله که چطور یک معمار تحصیل کرده مرتباً از شاخی به شاخی میپرد و بدنبال تجربه در سبکهای مختلف است، تا حدی مشکل است. معماران نمایندهٔ فرهنگ از هم گسیختهٔ زمان هستند. فرهنگی که پیوند خود را با گذشته از دست داده و درهای خود را بسوی تجربیات نا متجانس و تازهای گشود، بدون اینکه قادر باشد از این میان راه مشخص و معینی را انتخاب کند.
اسفنجهای آهکیاسفنجهای شیشهایاسفنجهای شاخی
پرستنده راگفت خورشید فش که شاخی گهر زین کمر بازکش
زگلزار سر کویش صباگر بشکند شاخی ز شاخ حسرتش بر دل فتد هر لحظه صد خارم
کزان بیخ برکنده فرخ درخت ازینگونه شاخی برآورد سخت
باز شاخی را موصل میکند شاخ دیگر را معطل میکند
بدو گفت کآری فرودم درست ازان سرو افگنده شاخی برست
جوانی دید همچون شمعِ مجلس بدست آورده شاخی چند نرگس
تکشاخهای سفید و بزرگی که شاخی چند متری بر سر داشتند و صورتشان کمی گرد تر از اسب بود در طول زمان دستخوش تغییراتی شدند که آنها را به صورت اسبی سفید و لاغر با شاخی مارپیچ و کوتاه و یالهای بلند درآورد.
سطحیترین لایهٔ پوست، لایه شاخی نام دارد و سلولهای پوستی که از لایهٔ سازنده منشأ میگیرند، به آهستگی به سمت بالا حرکت کرده و در نهایت از بین رفته، لایه شاخی را به وجود میآورند. این روند را روند شاخی شدن میگویند.
خوش نیست ز ناشکسته شاخی میدان هوس بدین فراخی
بر خور ز ملک و هیچ میندیش از آنکه هست شاخی به دست خصم تو بس بی بر آمده