سیو
معنی کلمه سیو در لغت نامه دهخدا

سیو

معنی کلمه سیو در لغت نامه دهخدا

سیو. [ وْ ] ( اِ ) سیب که به عربی تفاح گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ) :
غلط کردم در این صورت که گفتم
زنخدان نگار خویش را سیو.عمادی.رجوع به سیب شود.

معنی کلمه سیو در فرهنگ معین

(وْ ) (اِ. ) سیب .

معنی کلمه سیو در فرهنگ عمید

= سیب

معنی کلمه سیو در فرهنگ فارسی

( اسم ) سیب تفاح .

معنی کلمه سیو در دانشنامه عمومی

سیو شهری در شهرستان اوری در استان باله در بورکینافاسوی جنوبی است و جمعیت آن ۲۵۳۱ نفر است.
سیو (قمر). سیو ( ماه ) ˈseɪ. oʊ نام یکی از ماه های نپتون است که در سال ۲۰۰۲ میلادی کشف شد.
قطر آن ۴۴ کیلومتر، جرمش ۵٫۸ ×۱۰۱۶ کیلوگرم، نیم محور بزرگ چرخش آن به دور نپتون ۲۲٬۲۲۸٬۰۰۰ کیلومتر، دوره مداری آن ۲٬۹۱۲/۷۲ روز، انحراف مداری ۵۳/۴۸۳ درجه و خروج از مرکز آن ۰/۱۳۶۵ است.

جملاتی از کاربرد کلمه سیو

دل و مغز گرسیوز آمد به جوش دگرگونه‌تر شد به آیین و هوش
بدو گفت گرسیوز ای نامجوی ز بازی نشانی نیاید بروی
و زان پس به گرسیوز آواز داد کز ایدر بران باره بر سان باد
بدو گفت گرسیوز ای مهربان تو او را بدان سان که دیدی مدان
چو گرسیوز آید به نزدیک تو به بار آید آن رای تاریک تو
لطافت از دولب تو ربوده اند سه آب یکی حیات و دوم زمزم و سیوم کوثر
بدو گفت گرسیوز این بیژنست از ایران کجا شاه را دشمنست
به ملک و قوت و لشکر غلام او نسزند یکی قباد و دوم بهمن و سیوم نوذر
گر میوه‌ت باید به سوی سیو و بهی شو منگر سوی بی‌میوه و پر خار مغیلان
به گرسیوز بدنشان شاه گفت که او را به کوی آورید از نهفت