سیه. [ ی َه ْ ] ( ص ) مخفف سیاه. ( برهان ). سیاه. اسود. ( ناظم الاطباء ) : مردمانش همه سیهند از گرمی هوای ایشان. ( حدود العالم ). همی هر زمان اسب برگاشتی وز ابر سیه نعره بگذاشتی.فردوسی.ای بحری و به آزادگی از خلق پدید چون گلستان شکفته ز سیه شورستان.فرخی.رجوع به سیاه شود. || غلام حبشی و هندی و زنگی. ( برهان ) ( آنندراج ). || نام خط چهارم است از جمله هفت خط جام جم و آنرا خط ازرق نیز خوانند. ( برهان ). || نحس. شوم. ( برهان ).
معنی کلمه سیه در فرهنگ عمید
= سیاه
معنی کلمه سیه در فرهنگ فارسی
سیاه ( اسم ) سی ثلثین . سر برگشته کمان . جمع سیات . خم گوشه کمان .
معنی کلمه سیه در دانشنامه عمومی
سیه (اردبیل). سیه نام روستایی در دهستان اجارود شرقی، بخش موران، شهرستان گرمی، استان اردبیل است که طبق سرشماری نفوس و مسکن مرکز آمار ایران ۳۸ نفر جمعیت دارد.
جملاتی از کاربرد کلمه سیه
گشت معلوم ِ من که جان نبُرد دلم از طرهٔ سیهپوشت
اگرچه عمر منی ای شب سیه بگذر و گرچه جان منی ای مه دو هفته برای
بگیر این سیهروی ناپاک را بیآرزم و بیمهر و ناپاک را
منم که هر شب پهنای این گلیم به من سیه گلیم فلک مینماید از بالا
ای روی تو را برده مه چرخ نماز زلفت چو شب هجر سیه رنگ و دراز
همه خونها چو شود کهنه سیه گردد و خشک خون عشاق ابد تازه بجوشد ز روان
ای طرهٔ مشکین تو همشیرهٔ قنبر وی خال سیه فام تو نوباوهٔ عنبر
در نظم چون خط سیهت دیدم چون اختران معانی او یکسر
التفات تو عنان چست از آن کرد که بود در ازای نظرت نسیه و نقدش لاشئی
ای تیره زلف یار شبه یا سیه شبی افعی واژدری تونه مادری نه عقربی
از باشگاههایی که در آن بازی کردهاست میتوان به باشگاه ورزشی القادسیه کویت اشاره کرد.