معنی کلمه سیم تن در لغت نامه دهخدا
سبک سیمتن پیش مادر بگفت
از آن سیب و آن کرمک اندر نهفت.فردوسی.نگار من آن لعبت سیمتن
مه خلخ و آفتاب ختن.فرخی.سهیل سیمتن گفتا تذروی
ببازی بود در پائین سروی.نظامی.مرا بعاقبت آن شوخ سیمتن بکشد
چو شمع سوخته روزی در انجمن بکشد.سعدی.تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده من شو و بر خور ز همه سیمتنان.حافظ.