سیغ

معنی کلمه سیغ در لغت نامه دهخدا

سیغ. [ س َ ] ( ع اِ ) آن دو بچه را گویند که میان آنها دیگری نزاده باشد. ( منتهی الارب ). بچه ای که پس از بچه بدون واسطه زائیده شده باشد و دیگری میان آنها نبود. ( ناظم الاطباء ).
سیغ. [ س َ ] ( ع مص )آسان بگلو فروبردن شراب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
سیغ. ( ص ) خوب. نیکو. نغز. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ) ( آنندراج ). برابر است با سخ. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ) :
برمکن برقع از آن رخسار سیغ
تا برآید آفتاب از زیر میغ.عنصری.|| ( اِ ) یک دسته از مردم. || یک دسته سپاهیان. || جماعت. || خانه ای که دارای چند دریچه باشد. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه سیغ در فرهنگ معین

(ص . ) نیکو، خوب .

معنی کلمه سیغ در فرهنگ عمید

نغز، نیکو، خوب، زیبا: برفکن برقع از آن رخسار سیغ / تا برآید آفتاب از زیر میغ (عنصری: ۳۷۰ ).

معنی کلمه سیغ در فرهنگ فارسی

نغز، نیکو، خوب، یبا
( صفت ) نیکو نغز خوب .
آسان بگلو فرو بردن شراب

معنی کلمه سیغ در ویکی واژه

نیکو، خوب.

جملاتی از کاربرد کلمه سیغ

و یحیی معاذ ٭ گوید: انکسار العاصین خیر من صولة المطیعین. اما در زیر این هر دو نکتیست کی ایمن بودن در هر دو غرور مکر است، کی تو حککم او دران ندانی و عاقبت خود دران نشناسی، مگر دلیر نباشی کی اللّه تعالی گله می‌کند از قومی که دلیر وار در معصیت وی می روند و مگویند: سیغفر لنا، این خود ما را بیامرزند، کی هیچ چیز نیست در گناه بتر از حقیر داشتن آن. در حقارت آن منگر، دران نگر، که با کی می‌رود؟
یعنی الیهود. سیغلبون یعنی کفار مکه، فرا کافران اهل توریت گوی: که این مشرکان قریش که دشمنان منند ایشان را بازخواهند شکست امروزه در دنیا، و بدوزخ خواهند راند فردا بقیامت. و این شکستن روز بدر است که مسلمانان کافران را بکشند و بهزیمت کردند. مصطفی ص آن روز که این آیت آمد کافران را گفت: إن اللَّه غالبکم و حاشرکم إلی جهنم
ذکر القبض علی صاحب الجیش آسیغکتین الغازی و کیف جری ذلک الی ان انفذ الی قلعة جردیز و توفّی بها رحمة اللّه علیه‌
ویزل در سپتامبر ۱۹۲۸ میلادی در شهرک سیغه (سیگتو مرمتسیه) از منطقه ترانسیلوانی رومانی در سرحدات مجارستان در خانواده‌ای یهودی به دنیا آمد. پدر و مادرش مغازه کوچکی داشتند و خانواده آنها علاوه بر او شامل سه دختر دیگر نیز می‌شد.
«یَتَجَرَّعُهُ» یتحسّاه و یشربه جرعة جرعة لمرارته و حرارته، «وَ لا یَکادُ یُسِیغُهُ» ای یسیغه بعد ابطاء، تقول ساغ الشراب یسوغ سوغا اذا جاز الحلق و وصل الی الجوف، و قیل لا یسوغ فی حلقه بل یغصّ به فیطول به عذابه.
ظَمَأٌ بِقَلبی لا یَکادُ یُسیغُهُ رَشفُ الزُّلالِ وَ لَو شَرِبتُ بُحوراً
قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا... این کافران مشرکان مکه‌اند و جهودان مدینه، سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إِلی‌ جَهَنَّمَ حمزه و کسایی هر دو کلمه را بیا خوانند، باقی همه بتاء مخاطبه خوانند. ایشان که بتاء مخاطبه خوانند معنی خود ظاهر است و ایشان که بیا خوانند آن را دو وجه است: یکی آنست که الذین کفروا سیغلبون و یحشرون فقل لهم می‌گوید ایشان که کافر شدند ایشان را اینجا باز شکنند و فردا بدوزخ رانند، و فرا ایشان گو که چنین خواهد بود. وجه دیگر قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا
نه ایل آرا سیغه یولوم بار داخی نه بوقاتیغ قابغه پولوم بارداخی