سیر دریا
معنی کلمه سیر دریا در لغت نامه دهخدا

سیر دریا

معنی کلمه سیر دریا در لغت نامه دهخدا

سیردریا. [ دَرْ ] ( اِخ ) سیحون. رودی است در آسیای مرکزی بطول 2700 کیلومتر که از مرتفعات شرقی نجد ایران سرچشمه گرفته بر دریای آرال ( دریای خوارزم ) ریزد. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به سیحون شود.

معنی کلمه سیر دریا در فرهنگ فارسی

یا [سیحون] رودیست در آسیای مرکزی بطول ۲۷٠٠ کیلومتر که از مرتفعات شرقی نجد ایران سرچشمه گرفته بدریای آرال ( دریای خوارزم ) ریزد .
یا سیحون . رودیست در آسیای مرکزی

معنی کلمه سیر دریا در دانشنامه عمومی

سیردَریا ( رود یخشاارته به معنی مروارید اصل/ Jaxartus ) یا سیحون یا گل زریون، بعد از آمودریا، دومین رود پرآب در آسیای میانه است که به دریاچه خوارزم ( آرال ) می ریزد. تاجیک ها به رود، دریا می گویند. این رود دو سرچشمه دارد، یکی کوه های تیان شان در قرقیزستان کنونی و دیگری شرق ازبکستان است. این رود در ۲۲۲۰ کیلومتر در غرب و شمال غربی سرچشمه دارد و پس از گذر از جنوب کشور کنونی قزاقستان به دریاچه خوارزم می رسد. این رود در گذر خود سرتاسر کشتزارهای پنبه را در آسیای مرکزی آبیاری می کند. سیردریا از کنار شهرهای خجند و قیزیل اوردا و خوقند می گذرد.
در منابع اروپای غربی، سیردریا با نام یونانی باستانی اش Jaxartes ) Ιαξάρτης؛ یَکسارتِس ) شناخته می شود، که برگرفته از واژهٔ زبان پهلوی «یَخشَرت» ( آنطور که یوزف مارکوارت، خاورشناس نامدار آلمانی، در «Die Chronologie der alttürkischen Inschriften» یاد کرده ) ، برگرفته از واژهٔ پارسی باستانی «یَخشَه اَرتَه»، به معنای «مروارید واقعی» است. در سده ( دهم هجری ) ابوالغازی بهادُرخان، مورخ و خان خیوه، دریاچه خوارزم را «سیر تِنیزی» ( دریای سرخ رنگ ) نامید. [ نیازمند منبع]
دریاچه خوارزم از سال ۱۹۶۰ به بعد رو به خشکی رفت و نود درصد آن خشک شده است. دلیل این خشکی بیشتر این بوده که شوروی سابق مسیر دو رودخانه سیحون و جیحون را به سمت بیابان ها تغییر می دهد تا آن اراضی را به زمین های کشاورزی تبدیل کند. از زمان هخامنشیان آسیای میانه را اورزمی یا خوارزمی می نامیدند که در پارسی نو به شکل خوارزم ( زمین خوار و پست و جلگه ای ) درآمد. نام این دریاچه در طول تاریخ دریاچه خوارزم یا دریاچه وخش بوده است ولی از زمانی که آسیای مرکزی به دست مغول ها و روس ها افتاد نام غیراصیل آرال جایگزین نام تاریخی خوارزم شد. دو رود تاریخی این سرزمین هم رود وخش و رود یخشاارته بود که از سده ۱۶ به بعد به نام های آمودریا و سیردریا جعل شد.
در میان شش حوضه رودخانه اصلی آسیا، یعنی براهماپوترا، سند، گنگ، مکونگ، آمودریا و سیردریا، سیردریا با حوضه آبریز ۴۰۲۷۶۰ کیلومتر مربع با متوسط جریان سالانه از ۳۹ کیلومتر مکعب کوچکترین حوضه است، اما با چالش هایی همچون بقیه حوضه های بزرگ تر روبه رو است. در جریان نیم قرن اخیر، ویژگی های رواناب سیردریا به طور قابل توجهی تغییر کرده است: سهم ذوب برف در آن یک پنجم کاهش یافته، در حالی که سهم رواناب یخچال های طبیعی افزایش یافته است.
سیردریا (تاجیکستان). سیردریا ( به لاتین: Sirdaryo ) یک منطقهٔ مسکونی در تاجیکستان است که در ولایت سغد واقع شده است. سیردریا ۲٬۸۰۰ نفر جمعیت دارد.
سیردریا (شهر). سیردریا ( به روسی: Сырдарья ) یک شهر در ازبکستان است که در ناحیه سیردریا در ولایت سیردریا واقع شده است. سیردریا ۳۰٬۴۵۰ نفر جمعیت دارد.
معنی کلمه سیر دریا در فرهنگ فارسی
معنی کلمه سیر دریا در دانشنامه عمومی

معنی کلمه سیر دریا در ویکی واژه

سیردریا
(جغرافیا): نام دیگر آن سیحون بوده و در تألیفات هرودوت به رود ارس تشبیه شده، ولی رود دجله و رود ولگا هم مطرح هستند. در روایات قدیم رانگی را با سیردریا همسان شناخته‌اند؛ اما قصد دعا کننده برای ویشتاسپ‌سس این بوده که وی بزودی به نهری دست یابد که مشابه رودهای جاری در بهشت است.

جملاتی از کاربرد کلمه سیر دریا

نیست غمگین گوهرم ازتنگی جا در صدف می کند ازآبداری سیر دریا در صدف
ای بهار ناز بهر زینت گل‌ها بیا! سیر دریا آرزو داری به چشم ما بیا!
چون‌ گهر خودداری‌ام تاکی در ساحل زند دست می‌شویم ز خویش و سیر دریا می‌کنم
قطره گردد گوهر غلطان در آغوش صدف دل تپد در سینه دایم سیر دریا کرده را
از گریبان صدف بهر چه آرم سر برون من کز آب گوهر خود سیر دریا می‌کنم
چون حبابم داغ دارد حیرت تکلیف شوق دیده محروم نگاه و سیر دریاکردنی‌ست
نه مرد صدمه عشقی ز سر حد هوس بگذر هوای سیر دریا داری از ساحل تماشا کن
اگر ماهی وجودی داشت دانا بماهیت نمودی سیر دریا
به خاموشی محیط معرفت کن جان گویا را به جان بی نفس چون ماهیان کن سیر دریا را
با دل جمعم‌کنون مأیوس باید زبستن سیر دریا دور موجی داشت از گوهر گذشت
دوتوف متولد کازالینسک در ایالت سیر دریا (در حال حاضر کازالی در قزاقستان) بود. او فارغ‌التحصیل از سواره نظام و مؤسسه مهندسی شرکت مهندسی نظامی-فنی دانشگاه نیکلایف) و از کارکنان همان آکادمی (۱۹۰۸)بود. او دستیار فرمانده از هنگ قزاق در طول جنگ جهانی اول شد. پس از انقلاب فوریه دوتوف منصوب شد به قزاق ارتش اتحادیه و سپس رئیس ضدانقلابی کنگره روسی قزاق (ژوئن ۱۹۱۷) و پس از آن رئیس ارتش دولت و به مقام آتامان در ارتش قزاق اورنبورگر رسید.