سیخی

معنی کلمه سیخی در فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) منسوب به سیخ . ۲ - گوشه ایست در دستگاه شور .

جملاتی از کاربرد کلمه سیخی

به دست من به جز سیخی از آن تتماج او نامد ولی چون سیخ سرتیزم در آنچ مستفیدستم
پوستی در استخوان پیکرش همچو خنبی بر سر سیخی سرش
هره قاچوپ بیر دره ده سیخیلوب
مرگوس بالغ ۵۱–۶۲ (در ۲۰–۲۴) سانتی‌متر دارد، طول پهنای بالش ۷۰–۸۶ سانتی‌متر (در ۲۸–۳۴) دارد. آن‌ها دارای یک تاج سیخ سیخی و یک صورت بلند و باریک که دارای لبه‌های دندانه‌دار است هستند. جنس نر دارای سری تاریک با درخشندگی سبز است. یک گردن سفید با سینه عبوس، یک پشت سیاه، و بخش فرعی پشتش سفید است، ماده جنس‌ها سری عبوس و بدنی طوسی دارند، مرگوس‌های کاکلی جوان شبیه ماده‌ها هستند، اما سفید ندارند و دارای یک بال سفید کوچک‌تر هستند.
شاخی که شبنم گلش از اشک بلبل است آخر چرا نگردد سیخی برین کباب!
از خون دلم هر مژه‌ای پنداری سیخیست که پارهٔ جگر بر سر اوست
جو کجا از کاه خشک او سیر نی در عقب زخمی و سیخی آهنی
بس به اشک آلوده شخصم، گوئیا سیخی از آب کباب آلوده اند