سیاه خانه

سیاه خانه

معنی کلمه سیاه خانه در لغت نامه دهخدا

سیاه خانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) کنایه از بندیخانه. ( از فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرای ناصری ) ( شرفنامه ). خانه تاریک. خانه ای تاریک که زندانیان را در آن بند نهند :
گیتی سیاه خانه شد از ظلمت وجود
گردون کبودجامه شد از ماتم وفا.خاقانی. || کنایه از خانه بی میمنت. ( انجمن آرای ناصری ) ( فرهنگ رشیدی ). خانه نامبارک. ( شرفنامه ). || خیمه صحرانشینان. ( فرهنگ رشیدی ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) :
سیاه خانه و عیدان سرخ بر دل من
حریف رضوان بود و حدائق اعناب.خاقانی.وقتی ناقه ای گم کردم و به جستجوی آن بر ناقه دیگر سوار شده و روان گشتم شب به سیاه خانه ای رسیدم. ( از شاهد صادق ).

معنی کلمه سیاه خانه در فرهنگ معین

(نَ یا نِ ) (اِمر. ) زندان .

معنی کلمه سیاه خانه در فرهنگ عمید

۱. سیاه چادر، خیمۀ صحرانشینان.
۲. [مجاز] خانۀ شوم و بدیمن.

معنی کلمه سیاه خانه در فرهنگ فارسی

۱ - سیاه چادر . ۲ - زندان محبس ۳ - خانه بدیمن منزل بی میمنت .

معنی کلمه سیاه خانه در دانشنامه عمومی

سیاه خانه (ماه نشان). سیاه خانه ( سِی خانا ) یک روستا در ایران است که در شهرستان ماه نشان استان زنجان واقع شده است. روستای سیاه خانه ۵۰ نفر جمعیت دارد. پس از زلزله سال ۶۹ تخریب شد و اکثر اهالی آن به شهرها مهاجرت کردند. هم اکنون برخی از مردم روستا بصورت فصلی در آنجا زندگی می کنند. مذهب اکثریت قاطع مردم روستای سیاه خانه اهل حق یارستان می باشد با این وجود تعداد معدودی از افراد شیعه در این روستا ساکن هستند این روستا دارای رودخانه ای دائمی می باشد که از کوهای پر برف خورجهان سرچشمه می گیرد و به قزل اوزن می ریزد. مردم سیاه خانه به دامداری و کشاورزی و باغداری مشغول هستند. همچنین در دره پایین دست روستا استخر پرورش ماهی وجود دارد که ماهی قزل آلای پرورش یافته در آن یکی از خوش طعم ترین انواع ماهی قزل آلا در ایران می باشد که توسط آقای امیراله میرزایی تاسیس شده است. همچوین محصولات باغی و لبنیات این روستا نیز به سبب آب و هوای بسیار سالم و خاص منطقه، از کیفیت بسیار بالایی برخوردارند.
در حال حاضر مهاجرت معکوس به این روستا آغاز شده و پیش بینی می شود جمعیت ساکنان فصلی روستا در سالهای بعد افزایش چشمگیری داشته باشند.

معنی کلمه سیاه خانه در ویکی واژه

زندان.

جملاتی از کاربرد کلمه سیاه خانه

بیهده صائب مکن ز بخت شکایت چشمه حیوان سیاه خانه نشین است
به وادیی که من از شوق گم شدم، کعبه سیاه خانه نشینی ازان بیابان است
لازم فقرست تیره رویی دارین لیلی ما بی سیاه خانه نباشد
سیاه خانه وعیدان سرخ بر دل من حریف رضوان بود و حدائق اعناب
گیتی سیاه خانه شد از ظلمت وجود گردون کبود جامه شد از ماتم وفا
سودا سیاه خانه لیلی است عاشقان زان اختیارخویش به سودا سپرده اند
جا در سیاه خانه سودا گرفته ایم از دست لاله دامن صحرا گرفته ایم
به او ز دور همه عمر عشق می بازیم سیاه خانه ی لیلی ست هند و من مجنون
سیاه خانه نشینان لامکان دشتیم ز ماهتاب چه پرتو به بام ما افتد؟
از سواد شهر بر مجنون شود عالم سیاه خانه گور تنگ باشد سیر صحرا کرده را