سیاط

معنی کلمه سیاط در لغت نامه دهخدا

سیاط. ( ع اِ ) شاخه های گندنا که بر آنها زمالیق وی باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ج ِ سوط، به معنی تازیانه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
سیاط. ( اِخ ) رجوع به عبداﷲبن وهب و اعلام زرکلی شود.

معنی کلمه سیاط در فرهنگ معین

[ ع . ] (اِ. ) جِ سوطه ، شلاق ها.

معنی کلمه سیاط در فرهنگ عمید

= سوط

معنی کلمه سیاط در فرهنگ فارسی

تازیانه ها، جمع سوط
( اسم ) جمع سوط تازیانه ها شلاقها
شاخه های گندنا که بر آن زمالیق آن باشد جمع سوط بمعنی تازیانه

جملاتی از کاربرد کلمه سیاط

قوله تعالی: إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ الآیة... روز اوّل در عهد ازل غوّاص قدرت را ببحر صلب آدم فرستاد تا گوهرهای شب افروز و شبه‌های سیه رنگ برآورد و بر ساحل وجود نهاد. هم مؤمنان بودند و هم منافقان. چنان که مؤمنان را بیاورد منافقان را بیاورد، امّا مؤمنان را بفضل خود در صدر عزّ بساط لطف بداشت، و لا میل منافقان را بعدل خود در صف نعال زیر سیاط قهر و ذلّ بداشت، و لا جور.
گشته ماهر ولی به جلد زدن مستحق سیاط و جلد زدن
وگفت: آرام گیر بر بساط و پرهیز کن از انبساط و صبر کن بربرب سیاط تا وقتی که بگذری از صراط.
«حِینَ لا یَکُفُّونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ النَّارَ» ای حین تلفح وجوههم النّار فلا یدفعونها عن وجوههم، «وَ لا عَنْ ظُهُورِهِمْ» یعنی السیاط، «وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ» ای و لا هم یمنعون من عذاب اللَّه. و قیل معناه لیت الّذین کفروا یعلمون حین لا یکفّون. کاشک بدانند کافران حال خویش در آن هنگام که باز نمی‌توانند برد از رویهای خویش آتش، و نه از پس پشتهای خویش چنان که جای دیگر گفت: «وَ تَغْشی‌ وُجُوهَهُمُ النَّارُ.
افتاد چون بسیاط سلیمان بدست دیو بنشست جای باغ ارم دستگاه غم
«حَتَّی إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ» مرگ دواست مرگ کرامت و مرگ اهانت، مرگ کرامت مؤمنانراست و مرگ اهانت کافران را، مؤمنانرا بدر مرگ گوید: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلی‌ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً». کافران را گویند: «أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما کُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَ کُنْتُمْ عَنْ آیاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ». مؤمنانرا فریشته رحمت آید با صد هزار روح و راحت و بشری و کرامت که: «أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ»، کافران را فریشته عذاب آید با سیاط سیاست و عمود آتش «یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِیقِ»، اگر کسی گوید مؤمن با آن همه کرامت و رفعت و اظهار منزلت بدر مرگ از چه کراهیت دارد مرگ را؟ جواب آنست که کراهیت وی نه از مرک است که از فوت لذت خدمت حقّ است، و بر مؤمنان هیچ کرامت و نعمت چون خدمت و ذکر حق نیست، پیغامبری از پیغامبران خدای تعالی بوقت مرک می‌گریست، وحی آمد بوی که از مرگ می‌نالی و مرک می‌نخواهی.؟ گفت‌ لا یا ربّ، و لکن غیرة علی من یذکرک بعدی و لست اقدر علی ذلک.
ان اقواما الی اعداء اعتابک مالوا بلغتهم من موالیک سیاط و صیال
و قیل: الصّافن من الخیل القائم بایّ صفة کانت، و فی الحدیث: «من سرّه ان یقوم له الرّجال صفونا فلیتبوّأ مقعده من النار، یعنی قیاما، و «الجیاد» الخیار السراع، واحدها جواد، و قیل: واحدها جود کسوط و سیاط و قیل: الجیاد الطّوال الاعناق مشتقّ من الجید.