سگالم

معنی کلمه سگالم در ویکی واژه

در متون کهن پارسی سگالم یا شگالم تحریر شده که توصیف دقیقی ندارد. سگالم در زبان معیار باستان به دو بخش سگا - لِم قابل تجزیه است.

جملاتی از کاربرد کلمه سگالم

ندانم چه چاره سگالم بدو بدان تا براندازم آن کینه جو
همواره مدیح تو سگالم به‌دل و جان کز بهر مدیح تو دلی دارم و جانی
پیوسته می سگالم؛ تاخود کجائی ای جان چشمم به راه باشد؛ تا کی در آئی ای جان
گویی حسود چاره سگالم چها کند؟ گر بشنود دگر که تو با اوحدی یکی
نسگالم اگر مدیحت را اندرین مطلبم شهامعذور
تودانی که برداد نالم همی همه راه نیکی سگالم همی
چه چاره سگالم که لشکر نماند همان مایه و گنج و گوهر نماند
علم تو نه علت فعالم من خویش به خویش بدسگالم
خوشم که دوست خود آن مایه بی وفا باشد که در گمان نسگالم امیدگاه کسش
چه چاره سگالم چه رنگ آورم که آن نوش لب را بچنگ آورم