معنی کلمه سکاها در دانشنامه آزاد فارسی
سَکاها
(یا: سیت ها؛ اسکیت ها) مردمانی جنگاور و کوچ رو در هزاره های دوم و اول پ م، در آسیای مرکزی و استپ های شمال قفقاز و اروپای شرقی. هرچند مستشرقین قرون ۱۹ و ۲۰، سکاها را از اقوام آریایی پنداشته بودند، فقدان منابع مکتوب اجازه نمی دهد دربارۀ زبان آن ها قضاوت شود؛ همچنین فرهنگ مادی و هنر آن ها با فرهنگ مادی و هنر منسوب به تیره های آریایی در فلات ایران متفاوت است. منابع یونانی هم به تبار آریایی سکاها اشاره ای نـمی کـنـند. کــاوش هـای هِـرمان پـارسیـنـگراز مؤسـسۀ باسـتـان شناسی آلـمان و بـاسـتـان شناس روس، خاستگاه سکاها را ناحیۀ تووا در آن سوی سیبری معرفی می کند؛ با این حال، بسیاری از زیستگاه ها و مزارهای سکایی از ناحیۀ کوهستانی آلتایی کشف شده است و از همین نظر شاید سکاها نیای ترکان باستان باشند. در کاوش مزارهای سکایی آلتایی، حضور دو نژاد زرد و سفید و آمیزش آن ها آشکار است؛ بنابراین سکاها نژاد واحدی نبودند. مهم ترین شاخص های فرهنگی سکاها سنت تدفین در کورگان ها و فلزکاری ایشان است. سکاها بزرگان و امیران خود را در کورگان یا تومولوسدفن می کردند. کورگان واژه ای است ترکی به معنی مزاری که در زیر تلی از خاک پنهان شده است. بزرگان سکایی را همراه با ثروت شخصی، همسران، خدمه، زیورآلات و جنگ افزارها، اسبان و ارابه های آنان در گورهایی دفن کردند که به شکل کلبه یا خیمه از چوب یا سنگ ساخته بود و سپس روی آن را با تلی انبوه از خاک می پوشانیدند. اولین نشانه های حضور فرهنگ سکایی فراتر از مرزهای آسیای مرکزی و استپ های شمال آن سوی قفقاز، به حدود ۲۰۰۰پ م می رسد. در آغاز هزارۀ دوم پ م گسترش سنت کورگان ها را در آذربایجان می بینیم. برپایۀ منابع یونانی و بِین ُالنَّهرینی در فاصله سال های ۶۵۳ تا ۶۲۵پ م سکاها بر آذربایجان سیطره یافتند که از آن با نام میان پردۀ سکایی یاد می شود. سکاها پس از به قدرت رسیدن کوروش در قوم پارس و برافتادن پادشاهی های ماد، بابل و لیدی از وی اطاعت نکردند و سرانجام کوروش کبیر در نبرد با تومریس ملکۀ قبیلۀ سکایی ماساژت (ماساگت) جانش را از دست داد. داریوش اول نیز نبردهای خونینی با سکاها انجام داد؛ اما نتوانست بر آن ها چیره شود؛ با این حال، در نقش برجستۀ بیستون آخرین اسیر از اسیرانی که در غل و زنجیر به نزد داریوش اول آورده اند، سکونخای سکایی معرفی می شود. نام سیستان را برگرفته از سَکا و سَکِستان می دانند. پس از آن که سکاها در ۱۳۰پ م پادشاهی یونانی ـ باختری را برانداختند، در سیستان با مهرداد دوم پارتی مواجه شدند؛ مهرداد آنان را شکست داد و به ناچار آن جا اسکان یافتند و سپس تابعیت پادشاهی هندو ـ پارتی را در پاکستان امروزی پذیرفتند. عناصر سکایی در نبرد با یونانیان و شکل گیری پادشاهی کوشانی در افغانستان امروزی نقشی فعال داشتند؛ همچنین قبیلۀ داهه را که پادشاهی پارتی را بنیاد نهاد از سکاها معرفی کرده اند. سکاها صنعتگرانی چیره دست و جواهرسازانی ماهر بودند. هنر جواهرسازی سکایی و غنای کورگان های ایشان یکی از علل اصلی و مهم در تاراج کورگان های روسیه در قرون ۱۸ و ۱۹ بود؛ این روند تا پیدایش اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ادامه داشت. مشخصۀ اصلی هنر سکاها ساخت ابزار و زیورآلاتی به شکل و صورت جانورانی چون گرگ، گوزن، قوچ و آهو بود. هنر سکایی را هنری جانورگرا معرفی کرده اند که تأثیر آن در هنر ایران دورۀ هخامنشی بسیار مشهود است. از مشهورترین یافته های سکایی باید به پارچه ای اشاره شود که با نام فرش پازیریک آن را می شناسند. سکاها از قبایل بزرگی تشکیل یافته بودند که بزرگ ترین آن ها سارمات یا سَرمَت، آلان یا آران و ماساژت بود.