سکاف

معنی کلمه سکاف در لغت نامه دهخدا

سکاف. [ س َک ْ کا ] ( ع ص ) کفشگر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه سکاف در فرهنگ معین

(سَ کّ ) [ ع . ] (ص . ) کفش دوز.

معنی کلمه سکاف در فرهنگ عمید

کسی که پیشه اش کفش دوزی است، کفشگر، کفشدوز.

معنی کلمه سکاف در فرهنگ فارسی

کفشگر، کفش دوز، کسی که پیشه اش کفش دوزی است
( صفت ) کسی که کفش دوزی پیشه دارد کفش دوز .

معنی کلمه سکاف در ویکی واژه

کفش دوز.

جملاتی از کاربرد کلمه سکاف

و آن شعرها که خواندند همه در دواوین مثبت‌ است و اگر اینجا نبشتمی دراز شدی که استادان در صفت مجلس و صفت شراب و تهنیت عید و مدح پادشاهان سخن بسیار گفته بودند، و اینجا قصیده‌یی که داشتم سخت و بغایت نیکو نبشتم که گذشتن‌ سلطان محمود و نشستن محمد و آمدن امیر مسعود از سپاهان، رضی اللّه عنه، و همه احوال در این قصیده بیامده است. و سبب این چنان بود که درین روزگار که تاریخ را اینجا رسانیده بودم، مرا صحبت افتاد با استاد بوحنیفه اسکافی‌ و شنوده بودم فضل و ادب و علم وی سخت بسیار، اما چون وی را بدیدم، این بیت متنبّی‌ را که گفته است، معنی نیکوتر بدانستم، شعر:
بر همین اساس فقهایی همچون ابن جُنَید اِسکافی (درگذشتهٔ ۳۷۰ه‍.ش/۹۹۱م) و مقدس اردبیلی (درگذشتهٔ ۹۶۴ه‍.ش/۱۵۸۵م) نظر مساعدی به وجوب پوشاندن مو و قسمت‌هایی دیگر از بدن زنان در نماز و به طریق اولی در غیرِنماز نیز نداشته‌اند. این برداشت از آرای فقهای پیشین، مخالفانی دارد.
اسکافی خدمت کرد و گفت فرمان بردارم.
پس اسکافی دو انگشت کاغذ برگرفت و بنوشت:
پاتریکا وتینگ در نقش معاون رئیس جمهور،که بعد از کشتن رئیس جمهور جایگزین او می‌شود.او تسلیم خواستهٔ مایکل اسکافیلد نمی‌شود و استعفا می‌دهد. (فصل ۱و۲ حضور در ۱۸قسمت)
و آلت اِسکاف پیش برزگر پیش سگ کَه، استخوان در پیش خر
[قصیده‌ای از بو حنیفه اسکافی‌]
ابراهیم بن سلیمان وردیسی همچنین شهرت‌یافته به ضریر (؟ - ۱۱۳۹م) فقیه و محدث عراقی بود. در وردیس، نزدیکی اسکاف، در نهروان از محلات بغداد به دنیا آمد. در جوانی به خود بغداد درآمد و از بزرگان بسیاری علم آموخت. او را هوشمند، حافظِ نام‌های رجال، موثق و با حسن سیرت ذکر کرده‌اند. در باب حرب بغداد دفن شد.
و گذشته گذشت، تدبیر کار نو افتاده‌ باید کرد.» گفت: چه باید کرد با این مدبر نو که نشاندند؟ گفت «رسولی باید فرستاد پوشیده از لشکر آلتونتاش و خداوند نامه- های توقیعی فرماید بالبتگین حاجب و دیگر مقدّمان محمودی که اگر ممکن گردد این کودک را نصیحت کنند؛ و من بنده را نیز آنچه باید نبشت بنویسم ببو سعید سهلی و بو القاسم اسکافی تا چه توانند کرد.» گفت: نیک آمد. و بازگشت‌ . و رسولی نامزد شد و نامه‌های سلطانی در روز نبشته آمد و برفت‌ و پس از آن بازآمد و معلوم شد که کار ملک بر شکر خادم میرفت‌ و این کودک مشغول بخوردن و شکار کردن و کس او را یاد نمیکرد. و البتگین و دیگران جوابها نبشته بودند و بندگی نموده و عذرها آورده و گفته که این ناحیت جز بشمشیر و سیاست‌ راست نایستد که قاعده‌ها بگشته است و کارها را هرون تباه کرده. امیر نومید شد از کار خوارزم که بسیار مهمّات داشت بخراسان و ری و هندوستان، چنانکه باز نمودم پیش ازین در تصنیف.
پنجشنبه ۲ تیر، اعتصاب کارگران داربست‌بند (اسکافلدبند) که در صنایع نفت، گاز و پتروشیمی مشغول به کار هستند، به بیش از ۲۲ شرکت و پتروشیمی گسترش پیدا کرد.
اما اسامی ملوک آل ناصرالدین باقی ماند به امثال عنصری و عسجدی و فرخی و بهرامی و زینبی و بزرجمهر قاینی و مظفری و منشوری و منوچهری و مسعودی و قصار امی و ابوحنیفهٔ اسکاف و راشدی و ابوالفرج رونی و مسعود سعد سلمان و محمد ناصر و شاه بورجا و احمد خلف و عثمان مختاری و مجدود السنائی.
وی در دانش‌های مختلف و فنون گوناگون سهم داشته‌است و افزون بر آن که فقیهی محدث و اصولی متکلم است، در ادبیات، لغت، فهرست و شیوه نگارش نیز دارای آگاهی بوده‌است. در کتاب‌های فقهی هرگاه «ابوعلی» به صورت مطلق به کار رود، مقصود اوست. وی در کتب فقها و رجالیان به القابی مانند: ابن جنید، کاتب، اسکافی منسوب به اسکاف مشهور است.