سپیده دمان

معنی کلمه سپیده دمان در لغت نامه دهخدا

سپیده دمان. [ س َ / س ِ دَ / دِ دَ ] ( اِ مرکب ، ق مرکب ) به وقت سپیده دم. به وقت سپیده صبح :
دژآگهی که به بیشه درون سپیده دمان
ز بیم شنّه او شیر بفکند چنگال.منجیک ( از لغت فرس ص 472 ).بمژده ز رستم هم اندر زمان
هیونی بیامد سپیده دمان.فردوسی.چنین تا سپیده دمان بر دمید
شب تیره گون دامن اندرکشید.فردوسی.کنون سپیده دمان فاخته ز شاخ چنار
چو عاشقان غمین برکشد خروش و فغان.فرخی.چنین هر شب از دور پیدا شود
سپیده دمان باز دریا شود.اسدی.سپیده دمان کز سپهر کبود
رسانیده خورشید شه را درود.نظامی.

معنی کلمه سپیده دمان در فرهنگ معین

( ~. دَ ) (ق مر. ) سحرگاه .

معنی کلمه سپیده دمان در فرهنگ عمید

به وقت سپیدۀ صبح، به وقت سپیده دم، سحرگاهان.

معنی کلمه سپیده دمان در فرهنگ فارسی

بهنگام سپیده دم سحرگاه .

معنی کلمه سپیده دمان در دانشنامه آزاد فارسی

سِپیده دمان (Morgenrote)
(عنوان فرعی: اندیشه هایی درباب اخلاق در مقام پیش داوری) کتابی در نقد فلسفۀ اخلاق، تألیف فریدریش نیچه، به زبان آلمانی، منتشرشده در ۱۸۸۱. کتاب در یک پیش گفتار و پنج کتاب و ۵۷۵ پاره گفتار تدوین شده است. سپیده دمان نخستین کتاب از سلسله کتاب های نیچه در نقد اخلاق است. به باور نیچه حتی اعمالی با نتیجۀ آرمانی اخلاقی، فاقد بنیانی واقعی اند. بدین سان، نقد نیچه بر اخلاق بر نوعی عینیت بنیان دارد و بر آن است که تصورات ذهنی اخلاقی به سبب فقدان امر واقعی دراساس پوچ، مزوّرانه، و فریب کارانه اند. سپیده دمان محصول دورۀ دوم تفکر نیچه است. آموزه ای قطعی در کار نیست، چراکه تفکر نیچه در این دوره ایجابی نیست و بیشتر بر مدار نفی می گردد. از سوی دیگر، این کتاب نیز چون دیگر آثار فیلسوف، فاقد موضوعی واحد، و سرشار از تناقض هایی است که نیچه بدان ها آگاهی دارد، اما نمی کوشد از چنبرۀ آن ها بگریزد و به نوعی بر آن ها دامن نیز می زند.

جملاتی از کاربرد کلمه سپیده دمان

چنین هر شب تیره پیدا شوند سپیده دمان باز دریا شوند
سپیده دمان رزم را ساز کرد تبیره خروشیدن آغاز کرد
سپیده دمان قارن رزمخواه بفرمود تا صف کشید آن سپاه
پیامی فرستاد زی پهلوان که از آب بگذر سپیده دمان
چنین هر شب از دور پیدا شود سپیده دمان باز دریا شود
به روز چهارم سپیده دمان چو خورشید پیدا شد از آسمان
چو باد سپیده دمان بردمد سپه جمله باید که اندر چمد
سپیده دمان سام آمد به گاه طلب کرد آنگاه تسلیم شاه
سپیده دمان مرد با مهر شاه بر موبد موبد آمد پگاه
هم آن گه سپیده دمان بردمید سرا پرده قیر گون بر کشید