سپری
معنی کلمه سپری در فرهنگ معین
( ~ . ) (ص مف . ) ۱ - پایمال . ۲ - نابود.
معنی کلمه سپری در فرهنگ عمید
* سپری شدن: (مصدر لازم ) پایان یافتن، به آخر رسیدن، سر رسیدن: هرچ آن سپری شود سرانجام / خواهی قدمی و خواه صدگام (نظامی۳: ۵۰۲ ).
* سپری کردن: (مصدر متعدی ) سپری گردانیدن، تمام کردن، پایان دادن، به پایان رسانیدن.
* سپری گردیدن: (مصدر لازم ) = * سپری شدن
* سپری گشتن: (مصدر لازم ) = * سپری شدن
معنی کلمه سپری در فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - سپرده پایمال . ۲ - نابود محو .
معنی کلمه سپری در فرهنگستان زبان و ادب
معنی کلمه سپری در دانشنامه عمومی
معنی کلمه سپری در ویکی واژه
پایمال.
نابود.
جملاتی از کاربرد کلمه سپری
خواهی که دل به کس ندهی دیدهها بدوز پیکان چرخ را سپری باشد آهنی
عمر از او اسپری و ملک از او خالی مباد زانکه هست از آفت آفاق مردم را سپر
فیض ازین پس گر نگوئی شعر در طور مجاز نسپری الا طریق اهل عرفان خوش نماست
رهی جز ره راستی نسپرید ازین فتنه انگیختن بگذرید
از بهر نثار تو داریم بکف جانی بنمای جمال خود تا جان سپریم ای جان
اسپریا ۱۰۸٫۷ کیلومترمربع مساحت و ۳٬۹۸۸ نفر جمعیت دارد و ۳۷۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شدهاست.
در طریقی که شرط جان سپریست نعرهٔ بیهده خری و تریست
دلم خال نبرده ست، مهی برده که با وی مهی با سپری گرد به مانند هلالی
گر جهانی راه هر دم بسپری گام اول باشدت چون بنگری
آخر نه چو مدت اِسپری گشت آن هفت هزار سال بگذشت؟
سرعت اجرا: این عایقهای با قلم مو و اسپری با سرعت بالا اجرا میشوند.
تیر غم را اسپری مانع نبود جز زرههایی که دارد موی تو
اسپریانا ۸٫۲ کیلومترمربع مساحت و ۱۰۱ نفر جمعیت دارد.