سپاری

معنی کلمه سپاری در لغت نامه دهخدا

سپاری. [ س ِ ] ( اِ ) ساق گندم و جو و آن علفی باشد میان خالی که به خوشه گندم پیوسته است. || خوشه گندم و جو. ( برهان ). بهندی فوفل باشد و آن چیزی است شبیه بفندق و درهندوستان با برگی که آن را پان گویند خورند. ( برهان ) ( آنندراج ). بهندی فوفل است. ( تحفه حکیم مؤمن ).
- سپاری زار ؛ مجله. الحصیدة و الجذامه. بن سپاری که در زمین بمانده باشد. ( السامی فی الاسامی ).

معنی کلمه سپاری در فرهنگ عمید

۱. ساقه ای که خوشه بر سر آن قرار دارد، ساقۀ گندم یا جو.
۲. خوشه.

معنی کلمه سپاری در فرهنگ فارسی

( اسم ) ساقه ای که خوشه بر سر آن قرار دارد ساق خوشه گندم جل .

جملاتی از کاربرد کلمه سپاری

وزان پس بفرمود کی مردمان سپارید لختی به گفتم روان
مخور غم بیا تاکه هر دو بهم سپاریم ره سوی شاه امم
در ۴ مارس ۱۹۶۰، دو انفجار بزرگ در کشتی باری فرانسوی لا کوبر که حامل مهمات بلژیکی از بندر آنتورپ بود و در بندر هاوانا پهلو گرفته بود، این تهدیدها را تشدید کرد. در انفجار مذکور، حداقل ۷۶ نفر کشته و چند صد نفر زخمی شدند که گوارا شخصاً در کمک‌رسانی اولیه به برخی از قربانیان یاری رساند. فیدل کاسترو بلافاصله سازمان سیا را به «اقدامی تروریستی» متهم کرد و روز بعد مراسم خاکسپاری رسمی برای قربانیان انفجار برگزار شد. عکس معروف گوارا که امروزه به چریک اسطوره‌ای شهرت دارد، در این مراسم توسط آلبرتو کوردا گرفته شد.
همتی یا رب کرم فرما که ما واماندگان ره سپاریم از قفای ره سپارانی چنین
تو نرم نرم خرامی و دشت بی‌پایان تو لنگ لنگ سپاری و راه پر کردر
محل دفن او نامشخص است. به قولی شاه اسماعیل دوم را یک روز پس از مرگ در امام‌زاده شاه‌زاده حسین قزوین گورسپاری کردند و بعد از مدتی نامعلوم وی را در مشهد به خاک سپردند.
تو را سری که به پیمان من درآری نیست مرا دلی که به دست غمش سپاری نیست
گر نبدی خوی دوست روح فشانی خود نبدی عاشقی و روح سپاری
سپارید راه این زمان همگروه سوی خرگه شاه یزدانشکوه
با تو معشوق خفته در آغوش تو سپاری به نامه او هوش
عمر بی او که بر سر آری هیچ جان که بی عشق او سپاری هیچ
نیارم فغستان خاقان به رنج سپارید هرچ ایدرش هست گنج
در سال ۲۰۱۶ آنسپلش کتابی به همین نام منتشر نمود «نخستین کتاب جامع جمع‌سپاری‌شده».