سوال کردن

معنی کلمه سوال کردن در لغت نامه دهخدا

سؤال کردن. [ س ُ آ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پرسیدن. پرسش کردن. در تداول ، طلب رفع حاجت کردن و گدایی کردن. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه سوال کردن در فرهنگ معین

( ~ . کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) گدایی کردن ، طلب کردن .

معنی کلمه سوال کردن در فرهنگ فارسی

( سو آل کردن ) پرسیدن پرسش کردن در تداول طلب رفع حاجت کردن گدایی کردن

معنی کلمه سوال کردن در ویکی واژه

domandare
گدایی کردن، طلب کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه سوال کردن

و از این جهت بود که چون از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم از ایمان سوال کردند، فرمود که «آن صبر است» و مطلق صبر، عبارت است از مقاومت کردن نفس با هوا و هوس خود و ثبات قوه عاقله، که باعث دین است در مقابل قوه شهویه، که باعث هوا و هوس است، زیرا پیوسته میان این دو جنگ و نزاع قائم، و حرب و جدال واقع است و دل آدمی میدان محاربه آنها است و مدد باعث دین، از ملائکه است که لشکر الهی هستند و مدد باعث هوا و هوس، از شیاطین است.
و سوال کردند که کرامت تو چیست گفت: آنکه مرا از نصرآباد به نیشابور شوریده کردند وبر شبلی انداختند تا هرسال دو سه هزار آدمی از سبب من و من در میان نه بخدای تعالی رسیدند.
و گفت: زبان از مدح نگاه دارید چنانکه از ذم نگاه دارید و سوال کردند که به چه چیز دست یابیم بر طاعت؟ گفت: بدانکه دنیا از دل خود بیرون کنید که اگر اندک چیزی از دنیا در دل شما آید هر سجده که کنید آن چیز را کنید و سوال کردند از محبت.
و آنچه مذکور شد در صورتی است که در همان وقت احتیاج به آن داشته باشد و اما سوال کردن چیزی که بالفعل احتیاج به آن ندارد و بعد از این محتاج خواهد بود، پس اگر تا سال، به آن احتیاج نداشته باشد و بعد از سال به آن محتاج باشد، شکی در حرمت آن سوال نیست و اگر در عرض سال محتاج باشد، ظاهر آن است که سوال مباح باشد و لیکن اگر بداند که در وقت احتیاج هم متمکن از سوال خواهد بود بهتر آن است که بالفعل سوال نکند و تأخیر بیندازد تا وقت حاجت.
سوال کردند از منقطعان راه که بچه چیز منقطع شدند گفت: از آنکه در نوافل و سنن و فرایض خلل آوردند.
و بدان که همچنان که سخنان بی فایده گفتن بد، و موجب خسران ابد است، همچنین سوال کردن از چیزی که از برای تو بی فایده است مذموم، بلکه مذمت آن بیشتر، و مفسده آن شدیدتر است، زیرا که وقت خود را به سوال ضایع کرده، و رفیق خود را نیز ملجأ نموده که به جواب تو وقت خود را ضایع سازد و این در وقتی است که آن چیزی که سوال از آن کرده، هیچ آفاتی نداشته باشد ولی اگر در جواب آن، آفتی باشد، همچنان که در بیشتر سئوالهای بی فایده، آثم و گناهکار نیز خواهد بود مثل اینکه از کسی می پرسی که آیا روزه ای یا نه؟ اگر بگوید: بلی، گاه باشد که به ریا افتد و اگر ریا نکند لااقل ثواب عمل او کم می شود، زیرا که ثواب عبادت پنهانی بسیار از آشکار بیشتر است و اگر بگوید نه دروغ گفته خواهد بود و اگر سکوت کند به تو اهانت رسیده خواهد بود.
و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که «پروردگار عالم به داود پیغمبر وحی فرستاد که هیچ بنده ای از بندگان من دست به دامن من نزد و دست از مخلوقات برنداشت که بشناسم که نیت آن بر این است که همه آسمان ها و زمین و هر که در آنهاست به او مکر و کید کنند مگر اینکه از میان آنها او را به سلامت بیرون می برم و راه بیرون شدن به او می نمایم» و نیز از آن حضرت مروی است که «هر که را سه چیز عطا کردند سه چیز از او باز نگرفتند: کسی را که دعا عطا کردند، اجابت هم دادند، و کسی را که شکر عطا نمودند، او را زیادتی دادند، و کسی را که توکل عطا فرمودند، امر او را کفایت کردند خدای تعالی فرموده است: «و من یتوکل علی الله فهو حسبه» یعنی «هر که بر خدا توکل کند خدا او را کافی است» و فرموده است: «لئن شکرتم لأزیدنکم» یعنی «اگر شکر کنید نعمت شما را زیاد می کنم» و فرموده است «ادعونی أستجب لکم» یعنی «مرا بخوانید تا من شما را اجابت کنم» و نیز از آن حضرت منقول است که «هر بنده ای که رو آورد به آنچه خدا دوست دارد، خدا رو به او آورد و هر که طلب نگاهداری از خدا کند خدا او را نگاهدارد و کسی که خدا رو به او آورد و او را نگاه دارد باکی از برای او نیست اگر آسمان بر زمین افتد یا بلایی نازل شود که همه اهل زمین را فرو گیرد» و نیز از آن جناب مروی است که «خدای تعالی فرمود: قسم به عزت و جلال و مجد و ارتفاع مکان خودم که قطع می کنم امید هر امیدوار به غیر خودم را و او را در نزد مردم جامه خواری و ذلت می پوشانم و از درگاه خود او را دور می کنم آیا در رفع شداید، چشم به غیر من دارد و حال آنکه همه شدتها در دست من است؟ و امید به غیر من دارد و در خانه غیر مرا می کوبد و حال آنکه کلید همه درها در کف من است؟ همه درها بسته است بجز در من، که گشوده است از برای هر که مرا بخواند پس کیست که در بلاها امید به من داشته باشد و من او را به بلا واگذارم آرزوهای بندگان خود را در نزد خود محافظت می کنم پس راضی به محافظت من نیستند آسمانهای خود را مملو گردانیده ام از کسانی که از تسبیح و تقدیس من باز نمی ایستند و به ایشان فرموده ام که درها را میان من و بندگان من نبندند پس بندگان به قول من اعتماد نکردند آیا کسی که بلایی از بلاهای من به او وارد شود نمی داند که جز من کسی رفع آن را نمی تواند کرد؟ آیا نمی بیند که من پیش از سوال کردن عطا می کنم؟ پس کسی که از من سوال کرد او را اجابت نمی کنم، آیا من بخلیم؟ و بنده مرا بخیل می داند؟ یا وجود و کرم از برای من نیست؟ یا عفو و رحمت در دست من نیست؟ یا من محل امیدها نیستم؟ آیا امیدواران، نمی ترسند که امید به غیر من دارند؟ پس اگر اهل همه آسمان های من و اهل زمین من امیدوار به من باشند و هر یک از آنها را آن قدر که همه آنها امیدوارند بدهم به قدر ذره ای از مملکت من کم نمی شود چگونه کم می شود مملکتی که من قیم و صاحب اختیار آن هستم».
باب سوم: در پژوهیدن از حلال و سوال کردن از آن
گفت: پیری برابر من ایستاده است و می‌گوید تا براو نزنی، دست من بی فرمان شد بنگریستند فتح موصلی بود، سری را نزد او بردند و رها کردند. نقلست که روزی فتح را سوال کردند از صدق، دست د رکوره آهنگری کرد پاره ای آهن تافته بیرون آورد و بر دست نهاد.
و یکچندی برین گذشت طایفه ای از اهل بلخ میهمان مرزبان آمدند. چون از طعام خوردن و یکچندی برین گذشت در مجلس شراب نشستند. مرزبان قفص بخواست، و ایشان برعادت معهود آن دو کلمه می‌گفتند. میهمانان سر در پیش افگندند و ساعتی در ی: دیگر نگریست. آخر مرزبان را سوال کردند تا وقوفی دارد برآنچه مرغان می‌گویند. گفت: نمی دانم چه می‌گویند، اما آوازی دل گشای است.