سوارنظام

معنی کلمه سوارنظام در فرهنگ معین

( ~ . نِ ) [ ع - فا. ] (اِ. ) بخشی از قشون که افراد آن سوار بر اسب بودند.

معنی کلمه سوارنظام در فرهنگ عمید

= سواره نظام

معنی کلمه سوارنظام در فرهنگ فارسی

صنفی از قشون که افراد آن سوار اسب و جز آن باشند مقابل پیاده نظام .

معنی کلمه سوارنظام در ویکی واژه

بخشی از قشون که افراد آن سوار بر اسب بودند.

جملاتی از کاربرد کلمه سوارنظام

احتمالاً نیروهای آسیایی که همراه خشایارشا از هلس‌پونت (تنگه داردانل) گذشتند، تنها شامل شش لشکر پیادهٔ ده هزار نفری، لشکر ده هزار نفری گارد جاویدان و بین نه تا ده هزار سوارنظام بوده‌است.