سواء

معنی کلمه سواء در لغت نامه دهخدا

سواء. [ س َ ] ( ع ص ، اِ ) یکسان. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). برابر. ( مهذب الاسماء ). راستاراست. برابر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) : سواء لمن خالف هذا الامر صلی ام زنی ؛ راست راست است که هرکه خلاف امامت ما بکند... ( النقض ص 261 ). || مثل. مانند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
- لیلةالسواء ؛ شب سیزدهم یا چهاردهم از ماه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
|| نیمه روز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || خوی زشت. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || زن قبیح و زشت. زن زشت و قبیح و بدشکل و زناکار و بدعمل. ( آنندراج ).
سواء. [ س َ ] ( ع مص ) اندوهگین کردن کسی را. || زشت گردیدن. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).

معنی کلمه سواء در فرهنگ معین

(سَ ) [ ع . ] ۱ - (اِ. ) وسط ، میانه . ۲ - یکسان ، برابر. ۳ - (ق . ) جز، مگر.

معنی کلمه سواء در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی سَوَاءً: وسط (سواء السبیل به معنای وسط راه ، و یا راه وسط است وکنایه از راه راست،کلمه سواء در اصل مصدر است ، ولی در معنای صفت یعنی متساوی الطرفین نیز استعمال میشود )- مساوی - یکسان -عدالت - برابری
معنی صُوَاعَ: جام - پیمانه جهت سنجش وزن وحجم(صواع همان صاع است ، که به معنای پیمانهایست که با آن اجناس را کیل میکردند ، و صواع پادشاه مصر در آن روز ظرفی بوده که هم در آن آب میخوردند ، و هم به آن اجناس را پیمانه میکردند ، و بهمین جهت است که در قرآن کریم یکجا از آن ...
معنی لَمْ تَکُن: نباشی ( درآیه "قَالُواْ سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ ﭐلْوَاعِظِینَ")
معنی عَاکِفُ: ملازم - مقیم (ازعکوف به معنای ملازمت و ایستادن نزد چیزی است. در عبارت "سَوَاءً ﭐلْعَاکِفُ فِیهِ " منظور از "عاکف فیه "کسی است که مقیم مکه باشد)
معنی لَا تَصْبِرُواْ: که صبر نکنید(در عبارت "ﭐصْلَوْهَا فَـﭑصْبِرُواْ أَوْ لَا تَصْبِرُواْ سَوَاءٌ عَلَیْکُمْ "چون شرط برای جمله بعدی شده جزم گرفته است)
معنی أَ: آیا (حرف (أَ)وقتی به کلمات اضافه می شود غالباً معنی (آیا)می دهد اما یکی از مواردی که معنی آن متفاوت است در غالبی است که جهت بیان تساوی دو مورد استفاده می شود(تسویه):إِنَّ ﭐلَّذِینَ کَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ ل...
ریشه کلمه:
سوی (۸۳ بار)
«سَواء» در لغت به معنای مساوات، اعتدال و برابری است، و این که به جاده مستقیم در آیه فوق «سواء السبیل» گفته شده به خاطر آن است که قسمت های آن برابر و دو طرف آن مساوی و هموار است، و به هر روش معتدل و منظم و خالی از انحراف، راه راست گفته می شود.
«سَواء» به معنای وسط نیز آمده، چرا که فاصله آن نسبت به اطراف، مساوی است; و بردن این گونه اشخاص به وسط جهنم، به خاطر آن است که حرارت، طبعاً شدیدتر و شعله های آتش از هر سو، آنها را احاطه می کند.

معنی کلمه سواء در ویکی واژه

وسط، میانه.
یکسان، برابر.
جز، مگر.

جملاتی از کاربرد کلمه سواء

سواء اذا مامت وانقطع المنی امخزن تبن بعد موتک ام تبر
معنی دیگر: میپندارند کافران که با مؤمنان مشارک خواهند بود در نعیم آخرت چنان که مشارک ایشانند در نعمت دنیا، یا محمد تو ایشان را جواب ده که: هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا خالِصَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ، باقی قراء سواء برفع خوانند، یعنی: محیاهم و مماتهم سواء، فقدّم الخبر علی الابتداء. میگوید بر هامسانی است زندگانی و مردن ایشان و ضمیر با هر دو فریق شود، ای المؤمن مؤمن محیاه و مماته یعنی فی الدنیا و الآخرة، و الکافر کافر فی الدنیا و الآخرة. مؤمن را در ایمان، زندگانی و مرگی یکسان، یعنی در عقبی هم چنان مؤمن است که در دنیا و کافر کافر است هم در دنیا و هم در عقبی.
وَ أَسِرُّوا قَوْلَکُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ ای. أخفوا کلامکم او اعلنوه فهما سواء عند اللَّه إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ قال ابن عباس نزلت فی المشرکین کانوا ینالون من رسول اللَّه (ص) فیخبره جبرئیل بما قالوا و نالوا منه فقال بعضهم لبعض.
دع ذکر هن فما لهن وفاء ریح الصبا و عهودهن سواء
کأنّه قال سواء علیهم الانذار و ترک الانذار.
قراءت عامّه قرّا «سواء» نصب است بر مصدر یعنی استوت سواء.
فمن یهجوا رسول اللَّه منکم و یمدحه و ینصره سواء.
«إِلَّا الَّذِینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا» توبة القاذف تکذیبه نفسه، فحینئذ تقبل شهادته و یزول فسقه، و عرض عمر بن الخطاب التوبة علی قذفة المغیرة بن شعبه فکذب خالد و شبل و صاحبهما انفسهم. و ثبت ابو بکر علی قذفة المغیرة و لم یکذّب نفسه فلم تقبل شهادته ما دام حیّا علی شی‌ء و کان اذا اتاه انسان لیشهده علی شی‌ء قال له اطلب شاهدا غیری فانّ المسلمین فسقونی، و جلد عمر بن الخطاب قذفة المغیرة حدّا تامّا. «إِلَّا الَّذِینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ». اختلف العلماء فی قبول شهادة القاذف و فی حکم هذا الاستثناء، فذهب قوم الی انّ القاذف تردّ شهادته بنفس القذف، و اذا تاب و ندم علی ما قال و حسنت حالته قبلت شهادته سواء تاب بعد اقامة الحدّ علیه او قبله لقوله: «إِلَّا الَّذِینَ تابُوا»، قالوا و الاستثناء یرجع الی ردّ الشهادة و الی الفسق فبعد التوبة تقبل شهادته و یزول عنه اسم الفسق. یروی ذلک عن عمر و ابن عباس و به قال مالک و الشافعی، و ذهب قوم الی انّ شهادة المحدود فی القذف لا تقبل ابدا و ان تاب، قالوا و الاستثناء یرجع الی قوله: «أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» یعنی توبته تزیل عنه اسم الفسق فحسب و هو قول النخعی و شریح و اصحاب الرّأی، و قالوا بنفس القذف لا ترد شهادته ما لم یحد، قال الشافعی: و هو قبل ان یحد شر منه حین حد لانّ الحدود کفارات فکیف تردّونها فی احسن حالته و تقبلونها فی شر حالته، و ذهب الشعبی الی انّ حد القذف یسقط بالتوبة، و قال الاستثناء یرجع الی الکلّ، و عامة العلماء علی انّه لا یسقط بالتوبة الّا ان یعفو عنه المقذوف فیسقط کالقصاص یسقط بالعفو و لا یسقط بالتوبة، فان قیل اذا قبلتم شهادته بعد التوبة فما معنی قوله: «أَبَداً»؟
و در مکانی دیگر می فرماید «سواء علیهم ء أنذرتهم أم لم تنذرهم لا یومنون» خلاصه معنی آنکه «نصیحت و تهدید تو ایشان را سودی نمی دهد و مساوی است خواه بترسانی تو ایشان را یا نه، ایمان نخواهند آورد».