سنگ زر. [ س َ گ ِ زَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) محک. ( غیاث ) ( آنندراج ). سنگی که ریزه های زر بر آن باشد یا با زر نقش شده باشد : قلم بگیر که سنگ زر است نوک قلم بدو پدید شودمان که تو کهن گرهی.ناصرخسرو.از بس که خازن تو بزوار زر دهد باشد چو سنگ زر کف دستش بزرنگار.سوزنی.|| مثقال و آن یک دوم و سه سبع درم بوده است. ( یادداشت بخط مؤلف ).
معنی کلمه سنگ زر در فرهنگ معین
(سَ گِ زَ ) (اِمر. ) نک محک .
معنی کلمه سنگ زر در فرهنگ فارسی
محک . سنگی که ریزه های زر بر آن باشد یا با زر نقش شده باشد .
جملاتی از کاربرد کلمه سنگ زر
خورشیدوار قطره باران ز خاک و سنگ زر عیار و لعل بدخشان کند همی
گوییا صیرفی ملک و ملک زد ازان سنگ زرت را به محک
وز اختر شهاب فلک هر سو گردد چو سنگ زردیشان زر
بیطبع دلگشای تو از سنگ زر نخاست بیلفظ جانفزای تو از نی شکر نخاست
درویشی را از متأخران سلطان ششصد درم سنگ زر ساو فرستاد که: «این به گرمابه بده.» وی به گرمابه شد. تمام به گرمابه بان داد.
سنگ زر شبرنگ لیکن صبحوار از راستی شاهد هر بچه کز خورشید در کان آمده
هست در چاه انعکاسات نظر کمترین آنک نماید سنگ زر
چو تو از سنگ زر زین سان ستانی به مشتت خرج باید کرد دانی
نه سنگ زر کند اقبال او چرا نکنند ز خاک درگه او کیمیاگران اکسیر
قلم بگیر که سنگ زر است نوک قلم بدو پدید شودمان که تو کهین گرهی