معنی کلمه سندروس در لغت نامه دهخدا
مگر ایمنی از سرای فسوس
که گه سندروس است و گه آبنوس.فردوسی.دارد خجسته غالیه دانی ز سندروس
چون نیمه ای ز عنبر سارا بیا کنی.منوچهری.ز فریاد شیپور وآواز کوس
پدید آمد از سرخ گل سندروس.نظامی. || رنگ سرخ. ( برهان ) :
زمین تازه شد کوه چون سندروس
ز درگاه برخاست آوای کوس.فردوسی.تو گفتی که ابری برنگ آبنوس
بیامد ببارید از او سندروس.فردوسی. || مطلق زرد. ( فرهنگ رشیدی ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) :
رخ لاله رخ گشت چون سندروس
به پیش سپهبد زمین داد بوس.فردوسی.|| سنگی است از سواحل دریای خزر. ( تحفه حکیم مؤمن ).