سندانی

سندانی

معنی کلمه سندانی در لغت نامه دهخدا

سندانی. [ س ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به سندان. || ( اِ ) یکی از استخوانهای سه گانه گوش میانی که آنرا سندان گوش نیز گویند.

معنی کلمه سندانی در فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) منسوب به سندان . ۲ - ( اسم ) سندان گوش .

معنی کلمه سندانی در فرهنگستان زبان و ادب

{incus} [علوم جَوّ] قسمت فوقانی ابر کومه ای بارا که به شکل سندان با نمای هموار و ریسه دار و مخطط است

معنی کلمه سندانی در دانشنامه عمومی

سندانی (ابر). سندانی قسمت فوقانی ابر کومه ای بارا که به شکل سندان با نمای هموار و ریسه دار و مخطط است.

جملاتی از کاربرد کلمه سندانی

زیر زخمی ز رنج زخم بلا دیده پتکی و فرق سندانیست
گر تن خصمان او سنگی و سندانی کند در میان سنگ و سندان خصم زندانی کند
شده کهسار کافوری و آب رود سندانی در آب از بند دیماه است ماهی گشته زندانی
به دامان نطعش آویزان و دل چون‌ کورهٔ آتش ش‌و روزش ستم پتکی نمود و سینه سندانی
به گریه کوشم و پیدا بود کاثر چکند ز آب دیده من بر دل چو سندانی
پیش تیر قضای دهر هدف زیر پتک بلا چو سندانی
از آن بر سر زنندت پتک همچون پای پیل ایرا که سندانی و در تربیع شکل کعبه را مانی
تا چند بپیش طعنه خاموشی تا چند بزیر پتک سندانی
باد چون سوهان شده است و آب چون سندان شده است باد سوهانی بود چون آب سندانی بود
ز زخم ار زور سندانی نماند ز سندانی سپندانی نماند