سندانی
معنی کلمه سندانی در فرهنگ فارسی
معنی کلمه سندانی در فرهنگستان زبان و ادب
معنی کلمه سندانی در دانشنامه عمومی
جملاتی از کاربرد کلمه سندانی
زیر زخمی ز رنج زخم بلا دیده پتکی و فرق سندانیست
گر تن خصمان او سنگی و سندانی کند در میان سنگ و سندان خصم زندانی کند
شده کهسار کافوری و آب رود سندانی در آب از بند دیماه است ماهی گشته زندانی
به دامان نطعش آویزان و دل چون کورهٔ آتش شو روزش ستم پتکی نمود و سینه سندانی
به گریه کوشم و پیدا بود کاثر چکند ز آب دیده من بر دل چو سندانی
پیش تیر قضای دهر هدف زیر پتک بلا چو سندانی
از آن بر سر زنندت پتک همچون پای پیل ایرا که سندانی و در تربیع شکل کعبه را مانی
تا چند بپیش طعنه خاموشی تا چند بزیر پتک سندانی
باد چون سوهان شده است و آب چون سندان شده است باد سوهانی بود چون آب سندانی بود
ز زخم ار زور سندانی نماند ز سندانی سپندانی نماند