سنبوسه
معنی کلمه سنبوسه در فرهنگ معین
معنی کلمه سنبوسه در فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] لچک زنانه.
۳. [قدیمی] هرچیز سه گوشه، مثلث شکل.
معنی کلمه سنبوسه در فرهنگ فارسی
۱ - هر چیز سه گوشه عموما مثلث . ۲ - لچک زنان مخصوصا . ۳ - نوعی خوراکی و آن چنانست که خمیر آرد گندم را سه گوشه برند و در آن قیمه گوشت و لپه جای دهند و پزند . ۴ - قطاب .
معنی کلمه سنبوسه در دانشنامه آزاد فارسی
(در لغت به معنی مثلث) در آشپزی ایرانی، از غذاهای لقمه ای در روغن جوش سرخ شدنی. سنبوسه دو نوع متفاوت دارد: نوعی که با مایۀ گوشتی فراهم می شود و نوعی که با مایۀ گیاهی فراهم می شود. در هر دو نوع، لایۀ بیرونی یکی است و به یک صورت تهیّه می شود؛ آرد، ماست، روغن، و نمک را به هم آمیخته خمیر به دست آمده را لواش می کنند، سپس مایۀ گوشتی یا گیاهی را در آن می ریزند و به شکلِ مثلث می پیچند. مایۀ گوشتی سنبوسه از این اقلام تشکیل می شود: گوشت چرخ کردۀ پخته، پیاز و تره و گشنیز ساطوری شده، فلفلِ سیاه و قرمز ساییده، گرد لیمو، زردچوبه، روغن، و نمک که همه را تفت داده پس از مثلث پیچ کردن در لواش در تابۀ روغن جوش سرخ می کنند. مایۀ گیاهی سنبوسه عبارت است از سبزیِ ساطوری شده، سیب زمینی پختۀ نخودی بُرشده، پیاز ساطوری شده، فلفل سیاه، گرد لیمو، روغن، و نمک که با همان روش طبخ می شود.
معنی کلمه سنبوسه در ویکی واژه
لچک زنانه.
نوعی خوراک که خمیر آرد گندم را نازک و سه گوش میبرند و در آن قیمة گوشت و لپه میپیچند و طبخ میکنند.
جملاتی از کاربرد کلمه سنبوسه
هرکه گیرد به دست سنبوسه همچو تعویذ می کند بوسه
سنبوسه که دی خواجه فرستاد به من آورد یکی شوخ پریزاد به من
آن کس که لب دلبر سنبوسه گزیده صد شکر خدا را که به مقصود رسیده
بنشست وز سنبوسه که آورد دو دانگ خود خورد و چهار دانگ را داد به من
کجا به صحبت سنبوسه ره برد آسان به فکر، کس بگشاید مگر معما را
دلبر سنبوسه پز ناگه مرا از دور دید جانب سنبوسه اش کردم اشارت لب گزید
هلا ختم است بر بوسه نهان کن دل چو سنبوسه درون سینه زن پنهان دمی که بیشمار آمد
بشکّر شیر رز را بوسه میداد بجرعه خاک را سنبوسه میداد
نکند میل دلش جانب گیپا و کدک هر که لعل لب جان پرور سنبوسه گزید
گر دهندت به دست بر بوسه کاه پیشت نهند و سنبوسه