سن برش
معنی کلمه سن برش در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه سن برش
خباز کزو بود فغانم زان حسن برشته سوخت جانم
جویا مرا ز من به نمک چش گرفته است حسن برشتهٔ دل مردم کباب کن
زلف معنبری نیست زان روی بی دماغیم حسن برشته ای نیست از بهر آن کبابیم
لرزان ز سردسیر صباحت رسیده ام حسن برشته ای که کبابش شوم کجاست؟
بر جام باده چشم ندارد حباب من حسن برشته است شراب و کباب من
بازار یوسفان را از حسن برشکسته دکان شکران را یک یک فراز کرده
از آفتاب محشر اندیشه نیست مارا حسن برشته اودل را کباب دارد
گرچه گل نور چشم گلزار است لاله حسن برشته ای دارد