معنی کلمه سمی در لغت نامه دهخدا
سمی. [ س ُ می ی ] ( ع اِ ) ج سماء، به معنی آسمان و آسمان خانه و جز آن. ( آنندراج )( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). و رجوع به سماء شود.
سمی. [ س ُ ما ] ( ع اِ ) آوازی که در آن خیر باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
سمی. [ س َم ْی ْ ] ( ع مص ) روان شدن برای شکار. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ).