سمنو

معنی کلمه سمنو در لغت نامه دهخدا

سمنو. [ س َ م َ ] ( اِ ) چیزی است مانند حلوای تر و آنرا از شیره ریشة گندم سبز شده پزند. ( برهان ) ( آنندراج ). نیداه. ( ابن بطوطه ). چیزی است که از گندم سبز پزند و در خراسان متعارف است و خشخاش و گردکان و بادام و پسته در آن کنند و در عرف حلوای سمنگ گویند. ( فرهنگ رشیدی ).
سمنو. [ س ُ م َ ] ( اِ ) آش رشته و آش آگرا باشد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه سمنو در فرهنگ معین

(سَ مَ ) (اِ. ) نوعی شیرینی که از شیرة گندم سبز کرده و آرد می پزند و در سفرة هفت سین می گذارند.

معنی کلمه سمنو در فرهنگ عمید

نوعی خوراک شبیه حلوا که از شیرۀ گندم سبزکرده و آرد پخته می شود و بیشتر برای عید نوروز درست می کنند و آن را در بساط هفت سین می گذارند.

معنی کلمه سمنو در فرهنگ فارسی

نوعی خوراکی شبیه به حلواازشیره گندم سبزو آرد
( اسم ) نوعی شیرینی که معمولا در هفت سین گذارند . طرز تهیه : گندم را سه روز در آب خیس کنند سپس در میاورند و در پارچه ای ریزند و در ظرفی گذارند و گاه به گاه پف نم به آن زنند تا وقتی که گندم ریشه زند . سپس آنرا در یک سینی پخش کنند و کناری گذارند تا با اندازه یک سانتیمتر از سر گندم سبزی بیرون زند بعد در چرخ کنند و به شیره آن که با چرخ گرفته شده به مقدار چهار برابر اصلی آرد گندم افزایند . سپس مانند فرنی بهم زنند تا ته نگیرد و نسوزد آنگاه مانند پلو دم کنند و پس از دم کشیدن بردارند و مصرف کنند .
آش رشته و آش آگرا باشد

معنی کلمه سمنو در دانشنامه آزاد فارسی

سَمَنو
خوردنی شیرین ایرانی و از اجزای سفرۀ هفت سین، فراهم آمده از شیرۀ جوانۀ گندم و آرد. گندم پاک کردۀ سالم را دو روز در دیگ آب سرد می گذارند و هر روز آب آن را عوض می کنند. در روز سوم گندم را در آب کش می ریزند و روی آن را با پارچه ای می گیرند تا نور بر آن نیفتد. تا جوانه زدن گندم روزی دو ـ سه بار آن را زیر آب سرد می گیرند. گندم جوانه بسته آن است که نیشی سفیدسبز بر سر و ریشه ای دو تاره در بن دارد. جوانۀ گندم را چندین بار آب به آب می شویند و سپس می کوبند یا در چرخ گوشت چرخ می کنند. شیرۀ به دست آمده را در آب حل می کنند و مایه را پس از گذراندن از صافی ای با شبکه هایی بسیار ریز (ترجیحاً کیسۀ ململ) دوباره با آب مخلوط می کنند سپس مخلوط آن را روی آتش می گذارند و هم می زنندتا بدان حد که آب آن بخار شود. شیرینی سمنو از شیرۀ جوانۀ گندم است. از آن جا که پخت سمنو زحمت فراوان داشت، گروهی از زنان در تدارک شیرۀ جوانه و مقدمات دیگر آن و گروهی از مردان در هم زدن دیگ دست به دست می شدند (← سمنوپزان). سمنو از اجزای هفت سین و از مرسوم ترین نذرانه ها بوده است، به وجهی که حاجت مندان به شراکت، اقلامی، به ویژه بادام یا گردوی پوست ندریده، بدان می افزودند.

معنی کلمه سمنو در ویکی واژه

نوعی شیرینی که از شیرة گندم سبز کرده و آرد می‌پزند و در سفرة هفت سین می‌گذارند.

جملاتی از کاربرد کلمه سمنو

ابواحمد مغازلی گوید ببغداد بودم و چهل هزار درم بدرویشان تفرقه کردند و سمنون گفت یا ابااحمد نبینی کی این مال تفرقه کردند و بما هیچ ندادند که صدقه دهیم بیا تا جائی شویم و بهر درمی کی نفقه کردند رکعتی نماز کنیم، بمداین شدیم و چهل هزار رکعت نماز کردیم.
سمنو در آشتیان برخلاف سایر نقاط ایران که غالباً به مناسبت عید نوروز پخته می‌شود، در تمام طول سال به عنوان غذای نذری و در دور همی‌های مردم صرف می‌شود. همچنین جشنواره آیین سمنوپزان هرساله در هفته سوم اردیبهشت برگزار می‌شود و پذیرای مهمانان از سراسر کشور می‌باشد.
احمد مسروق اگر باشی بدهر ور شوی سمنون مجنون نورشهر
فضلش نوشته دفتر انگلیون هم نامه های هرمس و سمنون را
سمنون گوید: که محبت رهی را صافی نشود تا زشتی بر عالم ننهد وانشد:
شوهر دادن دختران دم‌بخت، موضوع دیگری است که ذهن این زنان را به خود مشغول کرده‌است. در «سمنوپزان» مریم‌خانم علاوه بر این‌که از عم‌قزی برای هوویش طلسم می‌خواهد، به شوهر دادن دختر دم‌بختش هم فکر می‌کند.
وگر از اولیا مهیار و حیره خالد و خضری جنید و شبلی و معروف شاه توری و سمنون
ابراهیم بن فاتک گوید سمنون اندر مسجد بود، اندر محبّت سخن همی گفت، مرغکی خرد بیامد، و نزدیک وی بنشست نزدیکتر می آمد تا بر دست وی نشست پس منقار بر زمین می زد و خون از وی همی دوید تا بمرد.
برد سمنون محب را شور عشق روزی اندر قله های طور عشق
آشتیان چندین غذا و نان محلی دارد که خاص آشتیان و مناطق اطراف آن است. غذاهایی مانند آش قرمز (قره‌قورورت)، سمنو، آش جو (با سیرابی)، دوغ گرمه، آش ترخنه دوغ، آش ترماش، آش ویشیل و نان‌های فتیر، نان چایی، نان قرصه، نان مایه‌دار (شیرمال) و کوله‌ولا اشاره کرد.
بحقّ یوسف و اسباط و یعقوب بسمنون محبّ و شیخ ایوب
شیخ الاسلام گفت: که روزی سمنون گفت:
و آنان که غیبت را مقدم دارند بر حضور، ابن عطاست و حسین بن منصور و ابوبکر شبلی و بُندار بن الحسین و ابوحمزهٔ بغدادی و سمنون المحب رضی اللّه عنهم و جماعتی از عراقیان، گویند که: حجاب اعظم اندر راه حق تویی چون تو از تو غایب شدی، آفات هستی تو اندر تو فانی شد و قاعدهٔ روزگار بگشت. مقامات مریدان جمله حجاب تو شد و احوال طالبان جمله آفتگاه تو گشت. اسرار زنار شد مُثبتات اندر همتت خوار شد چشم از خود و از غیر فرو دوخته شد. اوصاف بشریت اندر مقر خود به شعلهٔ قربت سوخته شد.
شباهت تجکی به سمنو فقط در استفاده از جوانه گندم است در حالی که دستور پخت کاملاً متفاوتی دارند. در حقیقت ظاهر و حتی طعم تجگی شباهتی به سمنو ندارد، اما چون از همان مواد اولیه در تهیه این خوراکی سیستانی استفاده می‌شود، برخی به آن نام، سمنوی جنوبی را داده‌اند.