سماک رامح

معنی کلمه سماک رامح در فرهنگستان زبان و ادب

{Arcturus} [نجوم] ستارۀ آلفای عوا که پرنورترین ستارۀ نیمکرۀ شمالی آسمان از قدر 0/05ـ است

معنی کلمه سماک رامح در دانشنامه آزاد فارسی

سِماک رامح (Arcturus)
سِماک رامح
سِماک رامح
(یا: آلفا عَــوّا، حارس شمال، گاوران، ارابه ران، پاسدار) درخشان ترین ستارۀ صورت فلکیعَــوّا، و چهارمین ستارۀ درخشان آسمان شب. این ستاره غول سرخیاست که حدوداً ۲۸ برابر بزرگ تر، و ۷۰ برابر درخشان تر از خورشید است و ۳۶ سال نوریاز آن فاصله دارد. ریشۀ نام آن یونانی و به معنی «نگهبان دُب (خرس)» است. این ستاره درخشان ترین ستارۀ نیمکرۀ شمالی آسمان، و همواره مورد توجه بوده است، اما بعضی از متون ادبی باستانی، نظیر کتاب مقدس ایوب، از آن فقط به منزلۀ جزئی از صورت فلکی دب اکبریاد کرده اند. نگهبان شمال نخستین ستاره ای است که حرکت خاص آن کشف شد. ادموند هالیدر ۱۷۱۸ اعلام کرد که موقعیت این ستاره نسبت به ستاره های پیرامون، حدود یک درجه از آنچه بطلمیوس، اخترشناس مصری قرن ۲ م، در مجسطیثبت کرده بود، تغییر کرده است.

معنی کلمه سماک رامح در ویکی واژه

ستارۀ آلفای عوا که پرنورترین ستارۀ نیمکرۀ شمالی آسمان از قدر 0/0۵ـ است.

جملاتی از کاربرد کلمه سماک رامح

سماک رامح ار نیزه نه برخصمت کشد دائم ببرد تیغ مریخش چو حربا دست از مرفق
راس راهست از سماک رامح رمحت هراس و اهرمن را از شهاب ثاقب تیرت هوان
گر افتد ماهی رمحت به بحر آسمان شاید که در دست سماک رامح از سهمش سنان لرزد
سماک رامح از بالای افلاک ز غیرت نیزه را انداخت بر خاک
سماک رامح اگر نیزه بشکند چه عجب کنون که پیش حوادث حمایتت سپرست
تیغت سماک رامح و زو رأس را هراس تیرت شهاب ثاقب زو دیو را هوان
مدام در پی طعن است بر حسود و عدوت سماک رامح از آن روز و شب سنان گیرد
رمحت که سماک رامح او را لقب است از جوشن نُه توی فلک کرده گذر