سماعی. [ س َ ] ( ع ص نسبی ) هر آنچه شنیده شده باشد. || حکایتی و نقلی. ( ناظم الاطباء ). || بنا شده بر عادت : نشستم بر آن بی سراک سماعی فروهشته دو لب ، چو لفج زبانی.منوچهری.|| ( اصطلاح نحو ) بیقاعده و مطلق و مستعمل. ( ناظم الاطباء ). آن چیزی که در آن قاعده کلی ذکر نشده باشد و مشتمل بر جزئیات باشد. ( از تعریفات جرجانی ). مقابل قیاسی. سماعی. [ س ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به سماع که به معنی رقص و ترانه و سرود باشد. || هر آنچه شنیده شده باشد. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه سماعی در فرهنگ معین
(سَ ) [ ع . ] (ص نسب . ) ۱ - هرآن چه شنیده شده باشد. ۲ - بنا شده بر عادت . ۳ - آن چه که مبنی بر قاعده نیست .
معنی کلمه سماعی در فرهنگ عمید
کلماتی که از فصحا شنیده شده و در نظم و نثر استعمال کرده اند و دیگران هم استعمال می کنند و موقوف بر قاعده نیست و بر آن ها قیاس نمی توان کرد.
معنی کلمه سماعی در فرهنگ فارسی
حبیب ابن سماع حضور از استادان موسیقی و نوازنده سنتور ( و. ۱۲۸٠ - ف. ۱۳۲۵ ه. ش . ). وی در سن ۱۲ سالگی سنتور را نیکو مینواخت و آوازی نازک و مطبوع داشت و در حین خواندن و نواختن تلفیقات شیرین و هیجان انگیز در قسمتهای ضربی ایجاد میکرد که مخصوص خود او بود سماعی بسبب اشتغال بخدمت نظام مدتی از سنتور دوری گزید و بعدها که از نظام بیرون آمد تحولی مخصوص در ذوق موسیقی او آشکار شد و ابتکارانی بدیع نشان میداد. استاد صبا بسبب همکاری نزدیکی که با سماعی داشت منتخب ابتکارات و اطلاعات سماعی را با تکنیک مخصوص او حفظ کرده در کتابی انتشار داده است . ( صفت ) ۱ - هر آنچه شنیده شده باشد . ۲ - بنا شده بر عادت . ۳ - آنچه که موقوف بر شنیدن باشد نه موقوف بر قاعده مقابل قیاسی . منسوب بسماع که بمعنی رقص و ترانه و سرود باشد .
معنی کلمه سماعی در ویکی واژه
هرآن چه شنیده شده باشد. بنا شده بر عادت. آن چه که مبنی بر قاعده نیست.
جملاتی از کاربرد کلمه سماعی
چشم روشن بروی تست اسحاق چون سماعیل شهره در آفاق
همچو اسماعیل اینها سر نهم خنجر اندر ناوک خنجر نهم
ملک باده ای به دست ، سماعی نهاده پیش یکی طرفه بر یمین، یکی طرفه بر یسار
حسام دین هدی بوالمظفر اسماعیل که آفتاب زمین است و آفتاب زمن
و مشکلترین این جمله خرقهٔ سماعی باشد و آن بر دو گونه باشد:
امامزاده سید اسماعیل مربوط به سدهٔ ۷ و ۸ ه.ق است و در شهرستان فیروز کوه، بخش مرکزی، روستای اندور واقع شده و این اثر در تاریخ ۷ مهر ۱۳۸۱ با شمارهٔ ثبت ۶۳۴۰ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
ز شوق او دل از جان برگرفتی بگرد او سماعی در گرفتی
همچو اسماعیل باید پیش قربان سرنهاد گر به تیغ بی نیازی نفس قربان بایدت
جوانی دیدم اندر زیر منظر ایستاده و رکوه بدست، مُرَقَّعی پوشیده، سماعی میکرد و میگفت ای کنیزک بجان خداوندت که بازگوئی.
امین خاتم اقبال شاه اسماعیل که فرق تا قدمش لطف و سیرت حسنست