سلسله جنبان

معنی کلمه سلسله جنبان در لغت نامه دهخدا

سلسله جنبان. [ س ِ س ِ ل َ / ل ِ جُم ْ ]( نف مرکب ) آنکه زنجیر را جنباند. ( فرهنگ فارسی معین ). سبب و وسیله و باعث و موجب. ( ناظم الاطباء ). محرک.باعث. سبب. وسیله. ( فرهنگ فارسی معین ) :
دولت اگر سلسله جنبان شود
مور تواند که سلیمان شود.وحشی.باد بهار سلسله جنبان صحبت است
موج شراب دام پریزاد عشرت است.صائب.|| کفیل. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه سلسله جنبان در فرهنگ معین

( ~ . جُ ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) محرک ، باعث .

معنی کلمه سلسله جنبان در فرهنگ عمید

کسی که گروهی را به طریقی تحریک و رهبری کند، باعث، محرک، سلسله جنباننده.

معنی کلمه سلسله جنبان در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه زنجیر را جنباند . ۲ - محرک باعث سبب وسیله . ۳ - عاصی طاغی .

معنی کلمه سلسله جنبان در ویکی واژه

محرک، باعث.

جملاتی از کاربرد کلمه سلسله جنبان

روزگاری است نرفتیم به صحرای جنون یاد مجنون که عجب سلسله جنبانی بود!
از کفن جامه احرام سرانجام دهد هرکه را درد طلب سلسله جنبان گردد
از پی روزی توست گردش نه آسیا سلسله چرخ را سلسله جنبان تویی
جلوه صبح قیامت کف دریای من است کیست مجنون که مرا سلسله جنبان باشد
ما را بس است سلسله جنبان اشاره ای کافی است بزم سوختگان را شراره ای
جایی که نماند ورع و زهد و سلامت در هر دو جهان عشق بود سلسله جنبان
ما همچو خار سلسله جنبان آتشیم سنگ فسان تیزی مژگان آتشیم
می شود موج خطر سلسله جنبان محیط شور دیوانه یکی صد ز سلاسل گردد
هر خم زلف تو یک جمع پریشان دارد وه که این سلسله صد سلسله جنبان دارد
بی آب ،هوا سلسله جنبان غباراست هرجا نبود باده هوارا چه کند کس ؟