سلسل

معنی کلمه سلسل در لغت نامه دهخدا

سلسل. [ س َ س َ ] ( ع ص ، اِ ) آب شیرین و روشن و سرد و خوش که به گلو روان فروشود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) :
زرشک سلسل زرین و رود صلصل جی
سرشک دجله روان است بر رخ بغداد.( ترجمه محاسن اصفهان ص 10 ).|| می نرم و روان فروشونده بگلو. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).

معنی کلمه سلسل در فرهنگ معین

(سَ سَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - آب گوارا. ۲ - شراب خوشگوار.

معنی کلمه سلسل در فرهنگ عمید

۱. آب روان گوارا.
۲. می خوشگوار.

معنی کلمه سلسل در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - آب گوارا . ۲ - شراب خوشگوار .
آب شیرین و روشن و سرد و خوش که بگلو روان فرو شود .

معنی کلمه سلسل در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۳(بار)

معنی کلمه سلسل در ویکی واژه

آب گوارا.
شراب خوشگوار.

جملاتی از کاربرد کلمه سلسل

در بند عشق سلسله طه گر نیستم مقید زنارم
چون نباشد به سر زلف سخن سوگندش؟ صائب از حلقه به گوشان همین سلسله است
روزگار دل دیوانه برآشفت که دوش کار با سلسله ی زلف پریشان تو داشت
بر دل از حلقه گیسوی تو تا سلسله هاست طوق زنجیر بدیوانه مبارک باشد
یکی سلسله بسته بر پای او دراز و قوی هم به بالای او
خَمِ دو طُرّهٔ طَرّارِ یار یکدله بین به پای دل ز خمش صد هزار سلسله بین
زلف تونامۀ خوبی چو مسلسل بنوشت زیبد ار برسرش ازخطّ توعنوان باشد
ای گرانمایه امیری که خیال تیغت دل بدخواه ترا سلسله ی فولاد است
گفتم که دلم گفت که آن دیوانه در سلسلهٔ زلف پریشان منست
فرو هشته دو گیسوی مسلسل که هر یک زان کمند دیگر آمد