سقف
معنی کلمه سقف در لغت نامه دهخدا

سقف

معنی کلمه سقف در لغت نامه دهخدا

سقف. [ س َ ] ( ع اِ ) آسمانه. ( دهار ). عرش. ( نصاب ). آسمان خانه. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58 ) ( منتهی الارب ) : این خانه را از سقف تا بپای زمین صورت کردند. ( تاریخ بیهقی ).
ز بهر سقف عدوی سپید دستش دان
که شب ز چهره گلیم سیاه برسازد.مجیرالدین بیلقانی.چون سقف تو سایه نکند قاعده چیست
چون نان تو موری نخورد مائده چیست.خاقانی.رستخیز است خیز و باز شکاف
سقف ایوان و طاق طارم را.خاقانی.سقف گردون کو چنین دائم بود
نز طناب و استنی قائم بود.مولوی.هریکی دیوار اگر باشد جدا
سقف چون باشد معلق بر هوا.مولوی.شنیدم که مردی غم خانه خورد
که زنبور در سقف او لانه کرد.سعدی.از صحن خانه تا بلب بام از آن من
از سقف خانه تا به ثریا از آن تو.وحشی بافقی.- سقف آسمان سوراخ شدن ؛ کنایه از واقعه عظیم و حادثه. ( مجموعه مترادفات ص 365 ).
|| آسمان. || ( مص ) پوشیدن خانه. ( منتهی الارب ).
سقف. [ س َ ق َ ] ( ع مص ) دراز شدن و کوژ شدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ( اِمص ) درازی با کژی. ( منتهی الارب ).
سقف. [ س ُ ق ُ] ( ع اِ ) ج ِ سقف. رجوع به سقف شود. ( منتهی الارب ).
سقف. [ س ُ ق ُ ] ( معرب ، اِ ) مخفف اسقف است که قاضی ترسایان و حاکم و مهتر ایشان باشد. ( برهان ) :
چو خسرو برفت از برش چاره جوی
جهاندیده سوی سقف کرد روی.فردوسی.سقف گفت ما بندگان توایم
نیایشگر پاک جان توایم.فردوسی.|| زاهدی که خود را بجهت ریاضت نفس بزنجیر آویزد. ( برهان ) ( آنندراج ).

معنی کلمه سقف در فرهنگ عمید

۱. بالاترین سطح داخلی هر فضای سرپوشیده: سقف خودرو، سقف اتاق.
۲. بالاترین میزان هرچیز: سقف درآمد.
۳. [قدیمی، مجاز] = آسمان
* سقف لاجورد: [قدیمی، مجاز] آسمان.
* سقف مینا: [قدیمی، مجاز] آسمان.
* سقف دهان: (زیست شناسی ) = کام۲

معنی کلمه سقف در فرهنگ فارسی

پوشش روی خانه، بام، آنچه باچوب وتیر آهن سازند
( اسم ) اسقف سکوبا .
مخفف اسقف است که قاضی ترسایان و حاکم و مهتر ایشان باشد .

معنی کلمه سقف در فرهنگستان زبان و ادب

{ceiling} [حمل ونقل هوایی، علوم جَوّ] [حمل ونقل هوایی] بیشترین ارتفاع فشاریِ قابل دستیابی هواپیما [علوم جَوّ] ارتفاع پایین ترین لایۀ ابر یا هر پدیدۀ جوّیِ مانع دید
{roof, top} [قطعات و مجموعه های خودرو] بخش بالایی اتاق خودرو که بر روی ستون های سه گانه قرار دارد

معنی کلمه سقف در دانشنامه عمومی

سقف یا آسمانه به سطح بالایی یک اتاق یا یک سازه گویند. در ساختمان های یک طبقه سقف برای محافظت از نور آفتاب، برودت، باران و برف و در ساختمان های چند طبقه علاوه بر این کار برای جداسازی طبقات از یکدیگر استفاده می شود به گونه ای که سقف یکی زمین دیگری محسوب می شود. در مناطق سردسیر ارتفاع سقف تا کف معمولاً کم می باشد تا محل راحتتر گرم شود و در مناطق گرمسیر به خاطر جریان داشتن هوا عموماً ارتفاع سقف زیادتر می باشد.
• سقف متحرک
• سقف نیازیت
• طاق ضربی
• کامپوزیت
• دال بتنی
• کامپوزیت کرومیت
• تیرچه و بلوک
• سقف L. C. P
• تیرچه و بلوک کرومیت
• متال دک
• یوبوت
• سقف سبک
• سقف وافل
• سقف استخر ها ( چه عمومی و چه منازل )
• رستوران ها و فضاهای تفریحی
• پارک های آبی
• حسینیه ها
• سالن های ورزشی
• مساجد
• سازه نمایان
• سقف مشبک با تایل فلزی
• سقف مشبک با تایل گچی
• سقف کاذب یکپارچه
• سازه پنهان
• تایل گچی ساده
• تایل گچی آکوستیک
• سقف کاذب به صورت باکس
• انواع تایلهای گچی
• سقف کاذب به صورت باکس و نور مخفی
• سقف کاذب ( pvc )
سقف (فیلم ۱۹۵۶). سقف ( ایتالیایی: Il tetto ) فیلمی به کارگردانی ویتوریو دسیکا است که در سال ۱۹۵۶ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به گابریلا پالوتا اشاره کرد.
معنی کلمه سقف در فرهنگ عمید
معنی کلمه سقف در فرهنگ فارسی
معنی کلمه سقف در فرهنگستان زبان و ادب
معنی کلمه سقف در دانشنامه عمومی
معنی کلمه سقف در دانشنامه اسلامی

معنی کلمه سقف در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بالاترین پوشش فضای سر پوشیده، مانند اتاق را سقف گویند. از آن در بابهای طهارت، صلات، تجارت و صلح سخن گفته اند.
← سقف مسجد در نیت واقف
← اشتراک سقف بین مالکان چند طبقه
...
[ویکی الکتاب] معنی سَّقْفِ: سقف
معنی سَّمَاءِ: آسمان - سقف - سمت بالا (سماء به معنای سمت بالا است . در عبارت "فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَی ﭐلسَّمَاءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ " یعنی :باید طنابی از سقف [خانه اش] بیاویزد، سپس خود را حلق آویز کند)
معنی عُرُوشِهَا: سقفهایش (عبارت "خَاوِیَةٌ عَلَیٰ عُرُوشِهَا " کنایه است از کمال خرابی ، زیرا خانه وقتی خراب میشود اول سقف آن فرو میریزد ، و سپس دیوارها به روی سقف میافتد)
معنی مَّعْرُوشَاتٍ: داربستی شده ها (از عرش به معنای داربست و آلاچیق است ، یعنی سقفی که بر روی پایههائی زده میشود ، تا بوتههای مو را روی آن بخوابانند . مانند عبارت " جنات معروشات و غیر معروشات "سقف خانه را هم از همین رو عرش مینامند فرقش با سقف این است که سقف تنها به طاق...
معنی صَّرْحَ: برج بلند - قصر - حیاط قصر (قصر و هر بنایی است بلند و مشرف بر سایر بناها ، و نیز به معنای محلی است که آن را تخت کرده باشند و سقف هم نداشته باشد )
معنی خَاوِیَةٌ: چیز تو خالی که آن را دور انداخته باشند - سرنگون شده (عبارت "خَاوِیَةٌ عَلَیٰ عُرُوشِهَا "استعاره است برای دیاری که از سکنه خالی شده است و در اصل یعنی دیوارهایش روی سقفش فرو افتاده که کنایه است از کمال خرابی ، زیرا خانه وقتی خراب میشود اول سقف آن فر...
معنی یَعْرِشُونَ: بر افراشته می سازند - بنا می کنند (معانی عرش عبارتند از :داربست و آلاچیق - سقفی که بر روی پایههائی زده میشود ، تا بوتههای مو را روی آن بخوابانند - چیزی که سقف داشته باشد-هودج - کجاوه - تخت سلطان (از جهت بلندیش))
معنی لْیَمْدُدْ: مدد کند - بکشد (در اصل "لِیَمْدُدْ"(صیغه امر غائب بوده )که با اضافه شدن واو یا فا برای سهولت لام ساکن شده است .کلمه مد و امداد به یک معنا است ، لیکن امداد بیشتر در محبوب آمده ، و مد بیشتر در مکروه استعمال شده است. عبارت "فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَی ...
معنی عَرْش: داربست و آلاچیق - سقفی که بر روی پایههائی زده میشود ، تا بوتههای مو را روی آن بخوابانند - چیزی که سقف داشته باشد-هودج - کجاوه - تخت سلطان (از جهت بلندیش) -( کلمه عرش در قرآن به معنای مقامی است موجود که جمیع سر نخهای حوادث و امور در آن متراکم و جمع اس...
تکرار در قرآن: ۴(بار)
پوشش اطاق. . سقف از بالا بر رویشان افتاد. جمع آن سُقُف (بر وزن عُنُق) است ، ، . ظاهراً مراد از «السَّماء» هوای محیط بر زمین است مثل . هوای محیط پوشش و سقف زمین است که از عر طرف آن را پوشانده و بالای آن قرار دارد. محفوظ بودن این سقف آن است مه در اطراف زمین مهار شده و از آن کنار نمی‏شود اگر خداوند هوا را به وسیله جاذبه زمین یا غیر آن در اطراف زمین حفظ نمی‏کرد هوا از آن فرار می‏کرد و بیرون می‏رفت و در فضای بیکران می‏رفت و در فضای بیکران ناپدید می‏شد و زندگی نا ممکن می‏گردید «وَجَعَلْنا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً» این سقف محفوظ آیات عجیب و غریب دارد متأسفانه بشر از درک و دقّت در آن رو گردان است. مثلا بیشتر مأکولات و ردئیدنیهای روی زمین از کربن هوا گرفته می‏شود و مقدار کمی از کربن هوا گرفته می‏شود و مقدار کمی از املاح زمین است برگهای روئیدهیها کربن هوا را گرفته و آن را به صورت میوه‏ها و حبوبات و غیره به ما تحویل می‏دهند. اکسیژن هوا سبب زندگی ماست از بین رفتن آن مساوی با از بین رفتن حیات است مشاهده رنگهای الوان از اثر معجزه آسای هواست. زندگی حیوانات دریائی از هوای محلول در آب است و اشعه گوناگون مضرّه که به طور فزون از حدّ از آفتاب و سائر ستارگان به محیط زمین وارد می‏شود ذرّات هوا آنها را تجزیه و خورد خورد می‏کند تا وقت رسیدن به بدین انسانها و حیوانات و گیاهان از اثر افتاده و در حکم از بین رفته می‏شود و یا به صورت نافع در می‏آیند. میلیونها سنگهای آسمانی که با سرعت 48 هزار کیلومتر در ساعت وارد جوّ زمین می‏شوند با برخورد به گازهای هوا به صورت تیرهای شهاب در امده و به صورت را در روی زمین نا ممکن می‏ساختند. صاعقه‏ها که با سرعت 30 هزار برابر سرعت گلوله و با حرارت 30 هزار درجه آزت هوا را با اکسیژن ترکیب کرده و مواد قابل جذب برای گیاهان به وجود می‏آورند از پدیده‏های هوا اند و زندگی نباتی و در نتیجه زندگی حیوانی بدون آن نا میسّر است. به حساب هوا شناسان هر دقیقه صدبار در روی زمین صاعقه تولید می‏شود. این بود مجملی از آیات و اسرار قدرت خداوند در هوای زمین. چه بسیار و عجیب است این آیات!! و چه کم است تدبّر و دقّت ما بشر «وَ هُمْ عَنْ آیاتِها مُعْرِضُونَ».

معنی کلمه سقف در ویکی واژه

soffitto
tetto

جملاتی از کاربرد کلمه سقف

بعد از آن از برکیارق وز محمد مدتی سقف ایوان شهنشاهی به‌کیوان در رسید
شراب من چه عجب خشت اگر ز خم برداشت که سقف میکده ها را خطر ز جوش من است
این طرح خانوارهای تا سقف شش نفر را پوشش می‌دهد.
آن مکان کز تو فلک قدر و زمین بسطت شده است در نهاد خود فلک سقف و زمین بنیاد باد
روشن ز ماه تابه ی خورشید طلعتش این سقف تا به خانه که کیوانش روزن است
چو بخشد سایه سقفش سعادت چه جای سایه فر همایست
آنکه از ایمای انگشتش دو گیسو بند کرد از چه از یک آینه بر سقف چرخ چنبری
ز دود تیره که بر شد به سقف دود اندود گرفت آتش رخشنده در میان گوهر
ندانم این من و ماباقی است است روی چه اصل بنا که پی ننهادند سقف روی کجاست
با همت تو چهار طاقی است این سقف که نامش آسمان است
اگر دانم به آن لب می رسد صائب شراب من به جوشی می توانم سقف این میخانه بردارم