سقایت

معنی کلمه سقایت در لغت نامه دهخدا

سقایت. [ س ِ ی َ ] ( ع مص ) آب دادن. ( غیاث ). سقایة. رجوع به سقایة شود.
سقایة. [ س َق ْ قا ی َ ] ( ع ص ) سَقّاءة. زن آب دهنده. ( آنندراج ). مؤنث سقاء. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). مثل است : اِسْق ِ رَقاش ِ فانها سقایة، درباره احسان کننده گویند که شایسته احسان کردن است. ( منتهی الارب ).
سقایة. [ س ِ ی َ ] ( ع اِ ) پیمانه آب و ظرفی که در آن آب خورند. ( از غیاث ). ظرفی که بدان آب خورند. ( از آنندراج ). مشربه که به وی آب خورند. ( مجمل اللغة ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). || پیمانه. ( از آنندراج ) ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ). آوندی که بدان آب دهند. || پیمانه شراب و نبیذ انگور که قریش در جاهلیت حاجیان را می خورانیدند. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || ( مص ) سبیل کردن آب برحاجیان. ( آنندراج ). || ( اِ ) آنچه بنا نهند برای آب. ( اقرب الموارد ). آنکه در مساجد خزانه آب میباشد باید که آنرا سقایه گویند و اینکه مردم سَقاوَه گویند خطا باشد. جای آب. ( آنندراج ) ( غیاث ). جای آب. ( از مهذب الاسماء ). جای آب خوردن. ( منتهی الارب ).
- سقایةالحاج ؛ حاجیان را آشامیدنی دادن و آنچه قریش حاجیان رامی دادند از مویز منبوذ و در حدیث است : کل مآثر الجاهلیة تحت قدمی الا سقایة الحاج و سدانة البیت. ( ذیل اقرب الموارد، از لسان العرب ) :
بدفع غم که سه پیمانه میدهی پی هم
مسلم است بساقی کنون سقایه حاج.زکی ندیم ( از آنندراج ).

معنی کلمه سقایت در فرهنگ معین

(س یا سَ یَ ) [ ع . سقایة ] ۱ - (اِ. ) جای آب دادن یا آب خوردن . ۲ - ظرف آب یا شراب . ۳ - (مص م . ) آب یا شراب به دیگران دادن .

معنی کلمه سقایت در فرهنگ عمید

۱. جای آب دادن یا آب خوردن.
۲. ظرفی که با آن آب بدهند، ظرف یا پیمانۀ آب یا شراب.
۳. پیشۀ کسی که به دیگران آب بدهد.

معنی کلمه سقایت در فرهنگ فارسی

جای آب دادن ویا آب خوردن، پیمانه آب یاشراب
۱ - موضع سقی جای آب دادن . ۲ - ظرفی که با آن آب دهند پیمانه آب و شراب . ۳ - دادن آب شراب و غیره .

معنی کلمه سقایت در ویکی واژه

سقایة
جای آب دادن یا آب خوردن.
ظرف آب یا شراب.
آب یا شراب به دیگران دادن.

جملاتی از کاربرد کلمه سقایت

رحل بر کف چشم برصف رقص بر قانون دف وز سقایت کشته خود را پی احیا بود
مست از غدیرخم نگر مهر و مه و ارض و سما آری مجو هوشی دگر چون شد سقایت با خدا
هرگه که آن سیماب بر بندد سقایت را کمر خورشید طوبی قدنگر غلمان مه تمثال بین
زتو حمایت عشاق بهترین امور زتو سقایت رندان نکوترین فنون
از سقایت قدح حاج کنم مالامال وزعمارت بصفا حصن کشم میلامیل
در بیان اینکه چون تمیز خاصیت شراب، سر از گریبان خاطر جمشید بر زد و خیال تدارک عشرت، از منبت ضمیرش سر زد نخستین جامی تعبیه ساخت و خطوط هفتگانه‌ی آن را با اسامی هفت گانه پرداخت و ساقی دانایی اختیار نموده و بنای سقایت او را، قانونی نهاد، منوط بر حکمت و بآن قانون رسم سرخوشی ووضع می‌کشی را دایر و سایر می‌داشت:
یک دور بود بادهٔ عرفان کبریا در عهده سقایت افراد انبیا
در آستان میکده فقر خاک باش ای تشنه لب که دردکشان در سقایتند
آری چو از سقایت فرمان ذوالمنن بنشست جوش خم غدیر ازمی کهن
مانده به این امید خضر زنده در جهان کز چشمه حیات تو بیند سقایتی