سفیهی

معنی کلمه سفیهی در لغت نامه دهخدا

سفیهی. [ س َ ] ( حامص ) بی خردی. نادانی. سفاهت.

معنی کلمه سفیهی در فرهنگ معین

(سَ ) [ ع - فا. ] (حامص . ) جهالت ، نادانی ، بلاهت .

معنی کلمه سفیهی در فرهنگ فارسی

۱ - نادانی . ۲ - ابلهی حماقت .

معنی کلمه سفیهی در ویکی واژه

جهالت، نادانی، بلاهت.

جملاتی از کاربرد کلمه سفیهی

گماشت بر من و بر عرض‌ من‌ سفیهی چند ازین دروغ‌زنی‌، فاسقی‌، زبونگیری
که سفیهی چو داد دشنامش گشت خامش ز گفتن خامش
وای بر من زین سفیهی وانکه بگشاید چو من دکهٔ دانش به بازار سفیهان‌، وای او
گر سفیهی زبان دراز کند که فلانی به فسق ممتازست
به هیچ کاری پیش از وقت دست مزمن. از بی نیازیت مغرور مشو و مصائب را ناخوش مشمار. در رفتار با دوست چنان کن محتاج حکم نگردی. هیچ سفیهی را مخاطب مکن.
چشم‌داری تو به چشم خود نگر منگر از چشم سفیهی بی‌خبر
نه سفیهی لقبش گشته فقیه مخبر و محضر او هر دو کریه
سفله‌ای بود سفیهی شد دون پشه‌ای آمد و شد پیلی مست
نقل می کرد فقیهی که سفیهی میگفت ظاهر گفته خواجو بدو مصرع نکشد
اتفاقا مگر سفیهی دید کان پری پای شیخ می‌مالید