سفیدی

در بالادست نهر آب منتهی به این روستا قسمتی به نام تخت عروس است. این قسمت به خاطر وجود سنگ بزرگ سفیدی که در کف دره خود نمایی می‌کند، به این نام خوانده می‌شود. این سنگ بزرگ سفید در وسط رودخانه قرار دارد و به سبب آنکه از دو طرف آن آب در حال حرکت است، به مانند یک تخت به نظر می‌رسد.

سر خط ما را سفیدی نیست این بخت سیه شادکامی را کجا در طبع ناشاد آورد؟!

این مرد که پارچه سفیدی پوشیده از شعار بر تن داشت، شعار حمایتی به نفع کارگران زندانی اهل ایران سر می‌داد. او دیواره‌های این میدان را به شعار جاوید شاه منقش کرده بود. سرانجام علی‌رغم مقاومت در برابر پلیس و شعارهای حمایتی مردم توسط نیروی انتظامی بازداشت شد.

مرا بخت سیه، سرگشته دارد ور نه در کویش سفیدی می کند در انتظارم، دیدهٔ دامی

سر و زلفی به سیاهی شب قدر بر و رویی به سفیدی مه بدر

کاین سفیدی مو ز پیری نیست که هنوزم ز عمر باشد بیست

در زمان سلاطین صفویه با آگاهی به اینکه امامزاده هارون عموی آنها یعنی برادر جد ایشان حمزه که در ری و در کنار عبدالعظیم حسنی مدفون است می‌باشد شاه طهماسب اول و شاه عباس اول بقعه این امامزاده را تعمیر کردند سنگ مرمر سفیدی که اینک روی دیوار راهرو در ورودی به این امامزاده نصب است از زمان صفویه می‌باشد که با خط زیبا حک شده گواه این مدعیست که صورت وقفیات و تاریخ تعمیر این بقعه را بیان می‌دارد اخیراً عده‌ای از مردم دست به مرمت امامزاده زدند ولی امکانات مقبره هنوز مناسب نیست.

شیوه کاری او را باید در چارچوب معماری مدرن سفیدی تعریف کرد که با ویژگی های خاص معماری اسپانیا ترکیب شده است. از او به عنوان مینیمالیستی یاد می شود که در کنار معمارانی چون دیوید چیپرفیلد او از مدافعین حذف رنگ در معماری به منظور افزایش اثرگذاری نور طبیعی محسوب می شود.

یعقوب‌وار چشم سفیدی شکوفه‌کرد با من همین‌ گل از چمن انتظار ماند

شَدْخْ: به فتح اوّل و سکون ثانی سر شکستن و فراخی سفیدی روی اسب است.

ما آینهٔ روی سفیدیم و سیاه در آینه هر کسی به خود کرده نگاه

مانند سفیدی و سیاهی در چشم تا چشم بهم زدی شب و روز گذشت

هنوزت دیده کم دارد سفیدی زمان وصل یوسف انتظاری‌ست

شکست آنچنان مو سفیدی پرم که از بیم، سودا پرید از سرم

سفیدی مو شد به پیری نصیب شکوفه پس از میوه باشد غریب

در کنار این گونه‌ها نیز آبجوی سفیدی به صورت روشن یا تیره و بدون الکل نیز وجود دارد.