سفلگی

معنی کلمه سفلگی در لغت نامه دهخدا

سفلگی. [ س ِ ل َ / ل ِ ] ( حامص ) خسیسی. مقابل رادی :
وگر سفلگی برگزینی و رنج
گزینی برین خاک آکنده گنج.فردوسی.چون علم و جهل ودلیری و بددلی و رادی و سفلگی و حلیمی و تندی... ( کشف المحجوب ).
هر کرا نعمت و مال آمد و جاه
سفلگی رابعهم کلبهم است.خاقانی.

معنی کلمه سفلگی در فرهنگ معین

(س لَ یا لِ ) [ ع - فا. ] (حامص . ) پستی ، حقارت .

معنی کلمه سفلگی در فرهنگ فارسی

۱ - حقارت پستی . ۲ - لئامت .

معنی کلمه سفلگی در ویکی واژه

پستی، حقارت.

جملاتی از کاربرد کلمه سفلگی

کاری فلکا از تو میسر نشود وز سفلگی تو کس توانگر نشود
دیرگاهیست‌ که از سفلگی و بیمهری بدل شهد مصفا دهدم سم زعاق
گردون سفله پرور دون بخش خس نواز در سفلگی فزود تو در مردمی فزای
نظرت نیست سوی سفلگیان زان که قصدت به عالم بالاست
هر که را نعمت و مال آمد و جاه سفلگی را بعهم کلبهم است
آنکه کند سفلگی شعار، بود سیر وانکه کند راستی شعار، گرسنه
بددلی جای دلیری و طمع جای گذشت سفلگی جای جوانمردی و غم جای سرور
تویی بفیض کرم میزبان آن عالم که آفتاب شد آنجا بسفلگی مشهور
ایدل، غرور و حرص زبونی و سفلگی است ای دیده، راه دیو ز راه خدا جداست
سفلگیها میکند نفس زبون ما همی این سفله را میپروریم