سفرس

معنی کلمه سفرس در دانشنامه آزاد فارسی

سَفْرس (saxifrage)
سَفْرس
گروهی از گیاهان، متعلق به تیرۀ سفرس، جنس Saxifraga، بومی نواحی صخره ای کوهستانی و مناطق آلپی نیمکرۀ شمالی. گیاهانی کوتاه با دسته هایی از گل های کوچک سفید، صورتی یا زردند. گیاه سفرس سایه داراز گیاهان پیوندی باغی است و برگ هایی گوشتی و دسته هایی از گل های ستاره مانند دارد که رنگ آن ها از سفید تا صورتی متغیر است.

جملاتی از کاربرد کلمه سفرس

آن‌ کجا ‌در سفری جاه تو باشد به‌ حضر وان کجا در حضری نام تو اندر سفرست
چه وقت رفتن و هنگام کردن سفرست سفر مکن که شود بر دلم جهان چو سقر
نه یار با من و نه دل زهی دو دیدهٔ سخت که با چنین سر و کارم عزیمت سفرست
کند آتش عیار زر روشن محک خلق آدمی سفرست
خوشم بدین که همیشه ز قرب تو حاصل طواف کعبه مرا بی مشقت سفرست
شور مرغان گلستان به جناح سفرست گل ازان فصل بهاران همه تن گوش شود
نگاه حسن شناسان همیشه در سفرست دل غریب خیالان بجا نمی باشد
ز عمر آن چه گرامی‌تر است در سفرست مرا که دل به غریبی است از دیار چه حظ
سایه کوه در اینجا به جناح سفرست تو چه در ظل سبکسیر همایی در خواب؟
شرر به آتش و شبنم به بوستان برگشت حضور خاطر عاشق هنوز در سفرست