سفاین

معنی کلمه سفاین در لغت نامه دهخدا

سفاین. [ س َ ی ِ ] ( ع اِ ) سفائن. ج ِ سفینه : و قماطر دفاتر و نفایس سفاین و غرائب رغایب و اعلاق اوراق... مشاهده کرده اند. ( ترجمه تاریخ یمینی ).

معنی کلمه سفاین در فرهنگ معین

(سَ یِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ سفینه . ۱ - کشتی ها. ۲ - دفاتر.

معنی کلمه سفاین در فرهنگ عمید

= سفینه

معنی کلمه سفاین در فرهنگ فارسی

جمع سفینه
( اسم ) جمع سفینه . ۱ - کشتی ها . ۲ - دفاتر بیاضها .

معنی کلمه سفاین در ویکی واژه

جِ سفینه.
کشتی‌ها.
دفا

جملاتی از کاربرد کلمه سفاین

در بحر معانی ز بیان تو سفاین در باغ امانی ز بنان تو منابع
شد از انعام دست آن خزاین خالی از گوهر شد از جودی جود این سفاین ایمن از طوفان
چو کلکم بر زبان می آرد از بحر کفت رمزی سفاین می شود پر رشته های درّ عمّانی
گه بلوری چند از آن جا بر سفاین حمل بندد گه کروری چند از این جا بر هیونان بار دارد
سفاین ز گرداب بر گل نشست شدش ناخدا غرق و لنگر شکست
گر صانعش خدای نه، کی انباشت از گوهر این سفاین مشحون را
سفاین خرامنده چون بط بسش لبالب ز در دامن هر خسش
نوح نبی با سفاین حلم و خزاین علم، عمری ابلاغ نصایح کرد و انواع فضایح دید، عاقبت تاب لوم و انکار قوم نیاورده، بحر غیرت بجوش آورد و بهیبت در خروش آمد تا موج طوفان بفوج طغیان برانگیخت و روی زمین از کفر و کین بپرداخت، کار دین راست کرد و گیتی چنان که خواست.
چنان شدی ‌که به یک لحظه از تفاطر او شدی سفاین نه چرخ سفله طوفانی
خیره در این آب کاروان بشب تار رانده ظعاین همی بجای سفاین