سفاح

معنی کلمه سفاح در لغت نامه دهخدا

سفاح. [ س ِ ] ( ع مص ) زنا کردن. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). با کسی زنا کردن. ( المصادر زوزنی ) : چنانکه اگر بعضی از آن اقوال و تقریر جاری مجری بازی و مزاح میشود و نازل منزل هزل و سفاح میگردد. ( ترجمه تاریخ محاسن اصفهان ).
سفاح. [ س َف ْ فا ] ( ع ص ) مرد بسیارعطا و فصیح و قادر بر سخن. ( غیاث ) ( آنندراج )( منتهی الارب ). آنکه قادر باشد بر سخن گفتن. ( مهذب الاسماء ). || خونریز. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). خونریزنده. سفاک. ( مهذب الاسماء ).
سفاح. [ س َف ْفا ] ( اِخ ) رجوع به عبداﷲبن محمدبن علی بن عبداﷲبن عباس شود.

معنی کلمه سفاح در فرهنگ معین

(سَ فّ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - خونریز. ۲ - بسیار بخشنده . ۳ - فصیح ، سخنور.

معنی کلمه سفاح در فرهنگ عمید

۱. بسیارریزنده.
۲. خون ریز.
۳. بسیاربخشنده.
۴. فصیح و سخنور.
۱. زنا کردن.
۲. خون ریزی.

معنی کلمه سفاح در فرهنگ فارسی

ابو العباس عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب ملقب به سفاح ( و.۱٠۴ ه.ق. ۷۲۲م.- ف.۱۳۶ه.ق. ۷۵۴ م. ) وی نخستین خلیفه عباسی است و از ۱۳۲ ه.ق.۷۵٠ م. تا پایان عمر خلافت کرد . سفاح بیاری ابو مسلم خراسانی دست بقتل عام بنی امیه زد و جکومت بلاد اسمی را بیاران و سرداران خود داد . پایتخت وی شهر انبار ( در مغرب فرات ) بود و او بعد از ۴ سال خلافت در آن شهر در گذشت .
بسیارریزنده، خونریز، بسیاربخشنده، فصیح سخنور
( صفت ) ۱ - خونریز . ۲ - بسیار بخشنده . ۳ - سخنود فصیح و بلیغ .
مرد بسیار عطا و فصیح و قادر بر سخن . یا خونریز . خونریزنده . سفاک .

معنی کلمه سفاح در ویکی واژه

عبدالله‌سفّاح، نام اولین خلیفه از خلفای عباسی، او پس از انقراض خلفای اموی خلافت خود را تاسیس نمود. سفاح ممکن است بدون تشدید بوده و در زبان عربی مشدد شده است؛ بخش اول یعنی سف همان صف است نمونه اصطلاح فوق صفویه است.
خونریز.
بسیار بخشنده.
فصیح، سخنور.

جملاتی از کاربرد کلمه سفاح

تا روی به کفار نهد رایت اسلام تا پشت به عباس کند نسبت سفاح
پس از مرگ محمد بن حنفیه، پسرش ابوهاشم حنفیه ادعای امامت کرد. پس از مرگ او، عباسیان ادعا کردند که ابوهاشم در بستر مرگ، پسر عموی دور خود، محمد بن علی بن عبدالله بن عباس را به امامت معرفی کرده. پسر این مرد، عبدالله همان سفاح، اولین خلیفه عباسی شد و تشیع را که عموی بزرگ او محمد بن حنفیه را به عنوان امام شناخته بودند رد کرد و از اینجا درگیری عباسیان با امامان شیعه آغاز شد. پسر دیگر او منصور دوانقی دومین خلیفه عباسی شد.
ابراهیم آینده خود را می‌دانست به برادر کوچکترش ابوالعباس سفاح سفارش کرد «پس از من به کوفه برو به نزد ابوسلمه خلال همدانی. او ترا و خانواده مرا در امان خواهد داشت و کارها را به سامان می‌رساند.»
سفاح خلافت اموی را از میان برداشت و بزرگان خاندان اموی را کُشت و در ۱۲ ربیع‌الاول ۱۳۲ قمری به تخت خلافت نشست قبر تمام امویان در شام، به فرمان او کنده شد و تنها قبر عمر بن عبدالعزیز شکافته نشد. در برخی از مناطق شامات، باقی مانده‌های خاندان اموی یا فرماندهان قدیمی این خاندان سر به شورش برداشتند، اما سفاح کسانی را برای سرکوب آن‌ها فرستاد. خلافت سفاح، ۴ سال به طول انجامید.
گر تو خواهی که گردی او را یار از حرام و سفاح دست بدار
ز بی تمیزی تمیز نداده از روز و شب به مال چشم و ببین فرق نکاح از سفاح
ابوسلمه هنگامی که از پذیرش حکومت به وسیلهٔ خاندان علی ناامید گردید به ناچار برای حفظ جان خود و ادامه کار در همراهی با ابومسلم به یاری ابوالعباس سفاح پرداخت تا اینکه سفاح امویان را برانداخت.
سفاح بود اول و وانگه برادرش منصور و پس محمد مهدی پر هنر
مگر دوباره بخواب اندرون کسی بینی بعزم احمد سفاح و جزم بوجعفر
زین باده کسی را جگر تشنه خنک شد کو خون جگر ریخت در این ره به سفاحی
در دوران خلافت سفاح دو اتفاق مهم افتاد که یکی براندازی امویان و دیگری موروثی کردن خلافت در خاندان عباسی بود. پس از مدت کوتاهی از به خلافت رسیدن سفاح، مروان پسر محمد آخرین خلیفه امویان در کنار رودخانه زاب از سپاه عباسیان شکست خورد و به مناطق غربی سرزمین‌های مسلمانان متواری گشت و سرانجام نیز از پای درآمد. پس از آنکه سر بریده شده مروان بن محمد را نزد او آوردند سجده شکر کرد و گفت: خدا را سپاس که انتقام مرا در قوم تو باقی نگذاشت و زین پس باک ندارم که چه وقت مرگم فرا رسد که در قبال حسین بن علی، ۲۰۰ اموی را به درک واصل کردم و در مقابل زید بن علی، هشام بن عبدالملک را سوزاندم.
خانه فرود آمد و وی را بکشت. سفاح وی را وعده ی ولایت عهدی داده بود بدان شرط که مروان را به قتل رساند. و منصور از وی ترسیده بود.
قال النّبیّ (ص): «کلّ نکاح لم یحضره اربعة فهو سفاح: خاطب و ولیّ و شاهدا عدل».
و قال النبی (ص): ما ولدنی من سفاح اهل الجاهلیة شی‌ء ما ولدنی الا نکاح کنکاح الاسلام.
وای بومسلم که مر سفاح را او برون آورد از آن بی‌در کلات
پس از این واقعه تمام سرزمین‌های مسلمانان از کرانه رود سند در شرق تا مراکش در غرب به سلطه عباسیان درآمد. با آنکه سفاح بسیاری از امویان را کشت اما شخصی به نام عبدالرحمن داخل از نوادگان هشام بن عبدالملک به اندلس در اسپانیا گریخت و در آنجا دولت امویان اندلس را بنیان نهاد که چند قرنی هم دوام آورد.
دورهٔ نخست عبّاسی یا دورهٔ اصیل عبّاسی به دورهٔ صدساله ۱۳۲ق/ ۷۴۹م تا ۲۳۲ق/ ۸۴۷م گفته می‌شود، از برپایی و جابجایی خلافت از امویان در شام به عباسیان در عراق به‌دست ابوالعباس سفاح تا پیش از خلافت متوکل.