سغر

معنی کلمه سغر در لغت نامه دهخدا

سغر. [ س ُ غ َ / س ُ غ ُ] ( اِ ) خارپشت کلان را گویند که خارهای خود را چون تیر اندازد. ( برهان ). جانوری است که خارهای ابلق بر پشت دارد و چون کسی قصد او و گرفتن او کند پر خود جنبشی دهد و آن تیرها را پرتاب کند و بهرکس بخورد مجروح سازد و آن را سغرنه نیز گویند و سکر [ س َ ک ُ / س ُ ]و سکرنه نیز تبدیل آن است. ( آنندراج ). همان اسغر مرقوم که خارهای ابلق دارد. ( رشیدی ). تشی :
چون رسن گر ز پس آمد همه رفتار مرا
به سغر مانم کز باز پس اندازم تیر.ابوشکور ( از اشعار پراکنده قدیمترین شعرای فارسی زبان ص 81 ).غرم دیدم چو خسک کرده ز بس پیکان پشت
گرگ دیدم چو سغر کرده ز بس ناوک بر .فرخی.رجوع به اسغر، سغرنه ،سکر، سکرنه شود.

معنی کلمه سغر در فرهنگ معین

(سُ غُ ) (اِ. ) خارپشت .

معنی کلمه سغر در فرهنگ عمید

= سیخول: چو رسن گر ز پس آمد همه رفتار مرا / به سغر مانم کاو باز پس اندازد تیر (ابوشکور: شاعران بی دیوان: ۸۶ ).

معنی کلمه سغر در فرهنگ فارسی

تشی، خارپشت بزرگ، تیرانداز
خار پشت کلان را گویند که خارهای خود را چون تیر اندازد . جانوریست که خارهای ابلق بر پشت دارد و چون کسی قصد او و گرفتن او کند پر خود جنبشی دهد و آن تیرها را پرتاب کند و بهر کس بخورد مجروح سازد و آنرا سغرنه نیز گویند و سکر و سکرنه نیز تبدیل آنست .

معنی کلمه سغر در ویکی واژه

خارپشت.

جملاتی از کاربرد کلمه سغر

در گلستان عدم چون بی‌خودیست مستی از سغراق لطف ایزدیست
به پیش آر سغراق گلگون من ندانم که باده‌ست یا خون من
مست گشت او باز از آن سغراق زفت آن وصیّت‌هاش از خاطر برفت
زان غول ببر بگیر سغراقی کان بر کف عشق از الست آمد
چون رها کردی هوا از بیم حق در رسد سغراق از تسنیم حق
ببین نیم شب خلق را جمله مست ز سغراق خواب و ز ساقی زنگ
سغراق معانی را بر معده خالی زن معشوقه خلوت را هم چشم عزب بیند
عزم دیدم چو خسک کرده، ز بس پیکان، پشت کرگ دیدم چو سغر کرده، ز بس ناوک، بر
از گفت بلی صبر نداریم ازیرا بسرشته و بر رسته سغراق الستیم
والله ملولم من کنون از جام و سغراق و کدو کو ساقی دریادلی تا جام سازد از سبو