سغدی

معنی کلمه سغدی در لغت نامه دهخدا

سغدی. [ س ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به سغد که نام سرزمینی است در آسیای مرکزی و بدانها منسوب است زبان ، خط ماه. لغات سغدی. زبان سغدی. زبان قدیم سمرقند است این زبان بوسیله اسناد و ادبیات وسیع خود که هم در سرزمین اصلی سغد بدست آمده و هم در بسیاری از مستعمرات سغدی که در همه آسیای مرکزی تا سرحدهای چین امتداد داشته بخوبی شناخته میشود. پیش از کشف اسناد کلمه «سغدی » در مورد زبان بکار نمیرفت بلکه آن رافقط بر مردمی اطلاق میکردند که مرکز آنان شهر سمرقندبوده است. ابوریحان بیرونی ( تولد 362، وفات 440 هَ.ق. ) در آثارالباقیه اسامی ماههای سغدی روزهای سغد ومنازل قمر را بدان زبان نقل کرده است و اسناد موثق در تصحیح های نامهای مزبور بسیار مورد استفاده است.
لغات سغدی. مانند دیگر نامهای ایرانی در توضیح و تبیین ریشه لغات فارسی و شکل آنها بسیار کمک میکند.
خط سغدی. بدو شکل بما رسیده که از یک عهد هستند و نه بیک صورت. بیشتر اسناد بخط متأخران نوشته شده و این همان است که نخست در متون بودایی که دارای طومارهایی که از آسیای مرکزی مخصوصاً از توئن هوانگ آورده نوشته شده است.
خط سغدی با خط پهلوی کتیبه ها مشابه است و نیز با خط معمول نسخ خطی باخط پالمیری ، آرامی ، پاپیروس و همچنین با خط سریانی تشابه دارد.
منشاء خط سغدی خطی است سامی شمالی که بدسته خط پالمیری و نبطی و غیره ملحق میشود و این دسته خطوط موجب پیدایش اشکال مختلف پهلوی مخصوصاً الفبایی که «سغدی » خوانده میشود گردیده است. ( از برهان قاطع چ معین صص 20 - 21 مقدمه ). منسوب به سغد. نام زبانی است از جمله هفت زبان فارسی. ( آنندراج ) ( غیاث ) :
این زند بر چنگهای سغدیان پالیزبان
و آن زند بر نایهای لوریان آزاد رود.منوچهری.دو دسته کاغذ سغدی نواختم فرمود
نجیب خواجه مؤید شهاب دین احمد.سوزنی.چو دیر آمد آوازمرغان بگوش
از آن مرغ سغدی برآور خروش.نظامی.

معنی کلمه سغدی در فرهنگ معین

(سُ ) (ص نسب . ) منسوب به سغد.

معنی کلمه سغدی در فرهنگ عمید

۱. مربوط به سُغد.
۲. از مردم سُغد.
۳. (اسم ) زبانی از شاخۀ زبان های هندوایرانی که اکنون تقریباً از میان رفته است: بریشم نوازان سغدی سرود / به گردون برآورده آواز رود (نظامی۵: ۹۵۱ ).

معنی کلمه سغدی در فرهنگ فارسی

یا خط سغدی . خطی است که زبان سغدی را بدان مینوشتند و آن مقتبس است از خط آرامی و در آن هزوارش بکار میرود اما عده این هزوارشها اندک است . همه آثار بودایی سغدی و همچنین آثار غیر دینی و روایت سغدی کتیبه (( قربلگسون ) ) در مغولستان ( متعلق بقرن سوم هجری و بسه خط چینی و اویغوری و سغدی ) بدین خط است .
( صفت ) منسوب به سغد ۱ - از مردم سغد . ۲ - زبان مردم سغد .

جملاتی از کاربرد کلمه سغدی

چه سغدی، چه چینی و چه پهلوی ز هر گونه‌ای کان همی بشنوی
باز بر طارم دیگر صنمی سیم اندام به کفی بربط سغدی به دگر جام عقار
مجموعه‌ای از روایات منسوب به مانی است که توسط شاگردان او در زمان زندگی اش گردآوری شده‌است. روایت قبطی این اثر با عنوان یونانی کفالایا و قطعاتی از ترجمه آن به فارسی میانه، پارتی و سغدی در دست است. بخش‌های مهم کتاب عبارتند از: کتاب مانی، پیامبران پیش از مانی که موعظه داشتند ولی کتاب نداشتند و به همین مناسبت دینشان تحریف شد، فرستادگان از شیث پسر آدم، ظهور مانی در جهان و فعالیت‌هایش، اهمیت مانی به عنوان فرستاده و غیره.
خریمی سغدی به تبار خویش می‌بالید و گذشتهٔ شکوهمند ایرانیان را در شعرهایش گوشزد می‌نمود و بر عرب‌ها خرده‌ها می‌گرفت.
به چاچی کمان و به سغدی زره کمند یلی کرده بر زین گره
نوشته‌هایی که به زبان سغدی، یکی از زبان‌های شرقی ایران به دست ما رسیده‌است با خط‌های سغدی مانوی، سغدی مسیحی و سغدی بودایی نوشته شده‌است که خط اخیر در حقیقت خط سغدی را نشان می‌دهد. این خط نیز از فرزندان شاخه دیگر آرامی است.
اسکندر چهارم پسر اسکندر سوم (مقدونی) و همسر وی رکسانا (سغدی) بود. او نوه فیلیپ دوم مقدونی بود. از آنجا که رکسانا هنگام فوت اسکندر بزرگ در ۱۱ ژوئن ۳۲۳ قبل از میلاد باردار بود و جنسیت نوزاد مشخص نبود، در ارتش مقدونیه اختلاف نظرهایی در مورد ترتیب جانشینی وجود داشت. در حالی که پیاده‌نظام از برادر ناتنی اسکندر بزرگ، فیلیپ سوم حمایت می‌کرد، سردار سواران پردیکاس، فرمانده اسب سواران نخبه، آنها را ترغیب کرد به امید اینکه فرزند رکسانا پسر باشد و بدین ترتیب جناح‌ها مصالحه کردند که پردیکاس موقتاً بر امپراتوری حکمرانی کند، اما فقط به عنوان شخصیتی بدون قدرت واقعی، اگر کودک پسر بود، پس او پادشاه می‌شد. سرانجام اسکندر چهارم در اوت سال ۳۲۳ قبل از میلاد متولد شد.
زندی و سغدی همه بر باد رفت پهلوی و آذری از یاد رفت‌
چو دیر آمد آواز مرغان به گوش از آن مرغ سغدی برآور خروش
شیخ السلام گفت: کی بوبکر صغدی ازین طایفه است شاگرد بوبکر وراق وی گوید کی: بوبکر وراق مرد کریم بود، خدای را بمزد کار نکردی که ور تعظیم کردی. شیخ الاسلام گفت: که بوبکر وراق را شاگرد بوده هاشمی سغدی از سغد سمرقند با او می‌بود تا مرگ، که بوبکر وراق گوید: که بوبکر وراق گوید: کی سخن افزونی دل سخت کند. شیخ الاسلام گفت: گه پیش ازو گفته‌اند: که خواب فراوان و خورد فراوان، و گفت فراوان، دل سخت کند. بوبکر وراق «گفت» که آن گفت فراوان در خیر و شر است. هم وی گفت: که سیاحت و سفر چه کنی، آنجای که ارادت تو در واخ شد، و سرو کار تو از آنجای برخاست آنجای در واخ دار، و بآنجاء باز بنشین تا تمام شود، و برین معنی بوالخیر تیناتی سخن گفته.
آریان مورخ یونانی ترکیب سپاه هخامنشی در جنگ گوگمل را چنین آورده است: باختری‌ها، سغدی‌ها و هندی‌های مجاور باختر به فرماندی بسوس والی باختر بودند. ساک‌ها که از سکاهای آسیایی و مستقلند ولی متحد داریوش می‌باشند و تحت فرماندهی ماباسس هستند. هندی‌های کوهستان تحت فرماندهی برسائت والی رخج بودند.
به زبر و بم انباز کن ای پری در آهنگ سغدی نوای دری
سپاهش همه تیغ هندی بدست زره سغدی و زین ترکی نشست
سپاهش همه تیغ هندی به دست زره ترکی و زین سغدی نشست
علاوه بر این آثار، بعضی جمله‌ها و لغت‌های سغدی نیز در کتاب‌های عربی مانند آثار بیرونی (آثارالباقیه، سیدنه و الجماهر) و فارابی ضبط شده‌است.