سعه
معنی کلمه سعه در فرهنگ عمید
۲. توانگری.
۳. توانایی.
معنی کلمه سعه در فرهنگ فارسی
( اسم ) سعت . یا سعت صدر . ۱ - گشادگی سینه . ۲ - همت عالی نظر بلند . ۳ - گشاده دستی دست و دل باز بودن . یا سعت مشرب . آزاد اندیشی آزاد فکری .
معنی کلمه سعه در دانشنامه اسلامی
معنی وَاسِعَةٍ: دارای وسعت (ماده وسعت که کلمه سعه نیز از مشتقات آن است ، در اصل به معنای حالتی در جسم است که با داشتن آن حالت اشیاء دیگر را در خود میگنجاند ، مانند سعه ظرف که هر چه بیشتر باشد آب بیشتر یا طعام بیشتر را در خود جای میدهد)
معنی وَاسِعٌ: دارای وسعت - آن بی نیازی که هر چه بذل کند ، ناتوان نمیشود ، و هر قدر بخواهد میتواند بذل کند(کلمه واسع در مورد خدای تعالی دلالت میکند بر اینکه خدای تعالی از هیچ فعلی و ایتائی ( دادنی ) ممنوع نیست معنای کلمه واسع که یکی از اسامی خدای تعالی است و ماده...
معنی سَعَتِهِ: توانگریش (در اصل به معنای حالتی در جسم است که با داشتن آن حالت اشیائی دیگر را در خود میگنجاند ، مانند سعه ظرف که هر چه بیشتر باشد آب بیشتر یا طعام بیشتر را در خود جای میدهد ، و لیکن به عنوان استعاره در غنی نیز استعمال میشود اما نه هر غنائی و از هر جه...
ریشه کلمه:
وسع (۳۲ بار)
سَعَة (به فتح س،ع) به معنی فراخی و گسترش است خواه در مکان باشد مثل . و خواه در حال مثل . تا آنکه در وسعت زندگی و ثروتمند است از ثروت خویش انفاق کند. و خواه در فعل باشد مثل . که رحمت خدا به هر چیز احاطه دارد. فعل «وَسِعَ یَسِعَ سِعَةً» لازم و متعدی هر دو به کار میرود مثل «وَسِعِ الْمَکانُ» یعنی مکان وسیع شد و مثل . حکومت خدا به آسمانها و زمین احاطه دارد. واسع: از اسماء حسنی به معنی صاحب سعه است یعنی علم، قدرت رحمت و فضل او وسیع است. آن در آیات نوعاً به معنی واسِعُ الْقُدْرَةِ و واسِعُ الْاِحاطَةِ آمده است. . به هر کجا رو کنید خدا در آنجاست خدا واسع الاحاطه و دانا است. . اگر فقیر باشند خدا از فضل خود بی نیازشان کند خدا قادر و دانا است. موسع: ثروتمند و آنکه در وسعت نعمت است گویند: «اَوْسَعَ ایساعاً» یعنی صاحب وسعت شد . به آنها متاع و مال دهید ثروتمند به اندازه خود و تنگدست به اندازه خویش. * . ایساع در آیه ظاهراً به معنی وسعت و گسترش دادن است و دلالت بر انبساط آسمان بلکه جهان دارد. راجع به این آیه در «اید» صحبت شده است. وسع: طاقت و توانائی. . خداوند هیچ کس را جز به قدر قدرت تکلیف نمیکند. این مضمون پنج بار در قرآن مجید تکرار شده و یک اصل کلی و مصدر هزاران مسائل فرعی است، دفعه دیگر به تعبیر . آمده است.
جملاتی از کاربرد کلمه سعه
تو بکردی او بکردی مودعه زانک ارض الله آمد واسعه
و گفت: زیرک نیست کسی الااین طایفه که همه سوختهاند به سبب زندگی خویش و به سبب آنکه یافتهاند وفات او بطور سینا بود و هم آنجا دفن کردند رحمةالله علیه رحمةواسعه.
لعنت حق بر تو بادا جاودان چندانکه هست کرسی حق راسعه عرش الهی را زنه
رسول خدا میگوید صلوات اللَّه علیه: «لو قسم نور احدهم علی اهل الارض لوسعهم».
چراغ روضه عالیش سبع سیاره غلام گنبد زیبایش تسعه دوار
ز ملک قدرت افلاک تسعه یک خیمه زشهر جاهت اقالیم سبعه یک برزن
حجت قاطعه و قامع الحاد و ضلال رحمت واسعه و کاشف کرب و محن است
عقل العقول الواسعه، شمس الشموس الطالعه بدر البدور اللامعه، کشاف أستار الغمم