شد افسار سرگشتگی تا قیامت اجل گشتهای را که دادند افسر
ذره گر صد بار غرق خون شود کی از آن سرگشتگی بیرون شود
بر آستان تو کمتر ز نقش پا باشد هر آن سری که به سرگشتگی ز راه تو گردد
هماهنگی از دید مارسل باید از کنکاش در «واکنش ثانویه» که از جهان توصیفی «دیالَکتیک» دارد، و با «حیرت و سرگشتگی» به آن مینگرد و گسترهٔ آن تنها به دانستن در مورد انسانها و خداوند محدود نمیشود، بلکه «حضور» آنها را در نظر میگیرد، به دست میآید. این حضور بیانگر چیزی فراتر از صرفاً در جایی بودن است (آنطور که ممکن است چیزی در حضور چیز دیگری باشد). در نظر وی حضور اشاره به «بی شمار» امکان، و اراده به قرار گرفتن در معرض دیگری است.
مردم از سرگشتگی در وادی عشق و نکرد گردبادی دست از دامان صحرایی بلند
در تو گر سرگشتگی را راه نیست جان تو از جان من آگاه نیست
می نهم چون آسیا در دامن اهل طلب هر چه از سرگشتگی امروز حاصل می کنم
ز سرگشتگی زیر چوگان چرخ چو گویی ندانی فراز از فرود
خنده بر سرگشتگی های فلاخن می کنی
هر دو در سرگشتگی افتادهایم بی سرو بی تن به جان استادهایم
وانمودهها، ترجمه مانی، حقیقی، سرگشتگی نشانهها (نمونههایی از نقد پسامدرن)، بودریار و دیگران، گزینش و ویرایش: حقیقی، مانی، تهران، مرکز، ۱۳۷۴.
اثر اولیهٔ راسک با عنوان «بحثی دربارهٔ اعتبار زبان زند» (بمبئی، ۱۸۲۱) در این سرگشتگی نقش دارد. کتاب وسترگارد با عنوان «زنداوستا یا کتابهای مذهبی زرتشتیان» (کپنهاک ۵۴–۱۸۲۵) فقط این اشتباه را ترویج کرد.
رهاندی از غم رسوایی و سرگشتگی ما را نکو رفتی که کردی بسته زنجیر غم رفتی