سرکرده

معنی کلمه سرکرده در لغت نامه دهخدا

سرکرده. [ س َ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ، اِ مرکب ) سردار. ( غیاث ). منتخب و برگزیده. ( آنندراج ). رئیس. مهتر. فرمانده : خواجه های سیاه با ریش سفید و سرکرده مزبور بوده. ( تذکرةالملوک چ 2 ص 18 ). فهیم بن ثولاء سرکرده شرطیان بوده در بصره. ( منتهی الارب ).
در جهان سیم تنان بی حد و سرکرده تویی
روز در سال بسی باشد و نوروز یکی.محسن تأثیر ( از آنندراج ).

معنی کلمه سرکرده در فرهنگ معین

( ~ . کَ دِ ) (اِمر. ) رییس ، سردسته .

معنی کلمه سرکرده در فرهنگ عمید

رئیس یک طایفه یا دسته ای از مردم، سردسته، فرمانده.

معنی کلمه سرکرده در فرهنگ فارسی

سردسته، فرمانده، رئیس یک دسته ازمردم
( صفت ) ۱ - رئیس سر دسته ( عموما ) . ۲ - رئیس ایل یا عشیره . ۳ - فرمانده نظامی ( قاجاریان ) . جمع : سر کردگان . یا سر کده انتقالی . دستگاهی که عهده دار اداره امور املاک خالصه و املاک موقوفه ای بود که تولیت آن با پادشاه بود ( صفویان ) .

معنی کلمه سرکرده در ویکی واژه

رییس، سردسته.

جملاتی از کاربرد کلمه سرکرده

شنیدم آه گرمی با تو گستاخانه سرکرده به جسم نازکت بیماری چشمت اثر کرده
غبار صبح دیدی شرم‌دار از سیر این‌گلشن ز عبرت خاک بر سرکرده می‌آید هوا اینجا
فدای تو سرکرده تا زاده ایم به هر ره که کوشی تو آماده ایم
یوشیدا سادافوسا ملازم وفادار به امپراتور بود و برای محافظت از امپراتور گو-دایگو گفت: «سرکرده طرح سرنگونی شوگون‌سالاری هینو توشیموتو است.» و در تلاش برای محافظت از امپراتور گو-دایگو یکی از حامیان خود را هینو توشیموتو نامید. شورش امپراتور در حادثه شوچو در (۱۳۲۴) و جنگ گنکو (۱۳۳۱) با شکست به پایان رسید.
خاک بر سرکرده عشق و پای درگل ماندحسن گر بهار این رنگ دارد حیف قمری وای سرو
خموشی چه یارا زبان را که از دل جلوریز سرکرده راز نهانی
سرکرده این نهضت در کوفه، به وزیر آل محمد ملقب شد و ابومسلم نیز به عنوان سرکردهٔ قیام خراسان، امین المحمد نام گرفت و مورخان اروپایی نهضت عباسی را یک قیامی که توسط غیر عرب بر حاکمیت اعراب رخ داد، توصیف می‌کنند. ابومسلم که در سال ۱۲۷ق به این دعوت پیوست و به رهبری خراسان برگزیده شد در وهله اول سلیمان بن کثیر و یاران او به ابومسلم مخالفت کردن در پی این موضوع ابراهیم ابومسلم را به رهبری تبلیغات این نهضت در خراسان، سیستان، کرمان، قومس، جرجان، ری و ابوسلمه به رهبری عراق و جزیره شام برگزید.
تو آن نوری که از تو گشت پیدا سراسرکردهٔ مر اسم اشیاء
" این اغتشاشات برای یک هفته ادامه داشت، و برای مدتی مانع تلاش‌های فرماندار شد. وی سرانجام خواستار کمک به نیروها شد. منطقه‌ها به خرابه‌ها تبدیل شدند؛ و تجارت برای مدتی کاملا متوقف شد. بخش بزرگی از شهر در حال خالی شدن بود. شیعیان به هر سمت فرار می‌کردند. برخی به دنبال امنیت در کوه‌ها پناه بردند. عده ای دیگر در شهر در مکانهای مخفی ماندند. بسیاری از زنان و کودکان شیعه از دست هم کیشان خشمگین خود در خانه‌های هندوها پناهندگی یافتند. وقتی نظم به طور کامل برقرار شد، سرکرده‌های شورش دستگیر و زندانی شدند، علاوه بر صدها یا هزاران نفر، از قشر فقیر."
در سال ۱۸۳۴ سردار لهنه سینگ در اکوره ختک دژی را در نزدیکی رود کابل بنا کرد و احمد خان را سرکرده این دژ نمود.
ظاهراً این سرکرده عاصی به عناصری از میان خلق متکی بوده زیرا که نظام‌الملک و مؤلف «فهرست» وی را در شمار سران نهضت شیعه نام می‌برند.
گزارش‌های متعددی حاکی از وفاداری بخشی از ساکنان این اردوگاه به ایدئولوژی اسلام‌گرای داعش است. گزارشی در واشینگتن پست از سپتامبر سال ۲۰۱۹، نشانگر تندروتر شدن ساکنان این اردوگاه و ضعف حراست بود و نوشت افرادی که در این اردوگاه از ایدئولوژی داعش پیروی نمی‌کنند، در ترس زندگی می‌کنند. بحث و جدل میان زنان داعشی عراقی و تونسی در اردوگاه الهول سوریه به دلیل انتقاد برخی از آنها به این گروه تروریستی و سرکرده آن در نهایت به آتش زدن چادرهای طرف تونسی ختم شده‌است. به گزارش روزنامه واشینگتن پست، مقامات اطلاعاتی می‌گویند، وفاداران به داعش همچنین سلول‌هایی را در داخل این اردوگاه ایجاد کرده‌اند تا به روشی نظام‌مندتر کسانی را که به داعش پشت کرده‌اند، شکنجه کنند.
یکی هفته در کار هندوستان به سرکرده شد سوی جادوستان
سر گردنکشان گردیده در خون سنان از پشتها سرکرده بیرون
ترک سرکرده‌ام به راه وطن دست در آستین گواهم بس
به هم سرکرده گل‌ها عشق‌بازی به بلبل داده خط بی‌نیازی
سرکرده این گروه درویشان اغتشاشگر، بعد از اینکه اغتشاش انجام گرفت و این جنایت بزرگِ کشتن شهدای مظلوم نیروی انتظامی و این بسیجیان مظلوم انجام می‌گیرد تازه از کسانی که این کار را مرتکب شده‌اند اعلام برائت می‌کند، امیدوار هستیم که مسئولان همت کرده و با محاکمه رئیس این تشکیلات امنیت کشور را تأمین کنند.