سروناز

معنی کلمه سروناز در لغت نامه دهخدا

سرو ناز. [ س َرْ وِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سرو نورسته را گویند، چه ناز بمعنی نورسته هم آمده است. ( برهان ). || سروی را نیز گویند که شاخهای آن به هر طرف مایل باشد، برخلاف سرو آزاد. ( برهان ) ( آنندراج ). این جور در باغها کاشته میشود و به نام سرو کاشی یا سرو شیرازی خوانده میشود. ( جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 250 ). رجوع به سرو شود. || نام نوایی است از موسیقی. ( برهان ).

معنی کلمه سروناز در فرهنگ فارسی

سرو نو رسته را گویند چه ناز بمعنی نو رسته هم آمده است ٠ یا سروی را نیز گویند که شاخهای آن بر طرف مایل باشد بر خلاف سرو آزاد ٠

معنی کلمه سروناز در فرهنگ اسم ها

اسم: سرو ناز (دختر) (فارسی) (طبیعت، هنری) (تلفظ: sarv nāz) (فارسی: سَروناز) (انگلیسی: sarv-naz)
معنی: درختی بلند و زینتی، معشوق خوش قد و قامت، سرو نورسته، سروی که شاخه های آن به هر طرف مایل باشد، ( در موسیقی ایرانی ) نام نوایی

معنی کلمه سروناز در ویکی واژه

از اسامی زنانه فارسی مترادف سلب‌ناز که در اینجا سلب همان درخت سرو آزاد است.

جملاتی از کاربرد کلمه سروناز

راست گویم سروناز بوستان بس خجل از قامت رعنای تست
تو سروناز بستانی حقیقت شدم خاکت گذر بر سوی ما کن
خلقی به دام بسته و خود همچو سروناز بنگر چگونه سر خوش و آزاد می‌رود
آن سروناز بین که چه خوش راست قامتست چون بگذرد به باغ ز قدّش قیامتست
بادا فدای قامت طوبی خرام او هرجا که سرونازی و شمشاد نورسی است
سروناز من، که سوی باغ شد دامن کشان طعنها بر نازنینان چمن خواهد زدن
فدای ناز تو ایسرو نازنینان اند که خوش تر از تو درین باغ سروناز نرست
سروناز از رشک قدت پا به گل اندر چمن در غمت آسیمه سر صبح و پسین است آفتاب
ای سروناز رونق بستان ما توئی ای نور دیده شمع شبستان ما توئی
خاک گشتم در رهت بگذر به من ای سروناز پیش ازان روزی که آیی و نیابی گرد من