سر و سامان. [ س َ رُ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اسباب و لوازم : سر و سامان جنگ ایشان را دریافتم. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 603 ). چو بارنامه سامانیان همی نخرند غلط شده سر و سامان و راه و رفتارم.سوزنی ( دیوان ، نسخه خطی مؤلف ص 148 ). || چاره. درمان : علاج درد بیدرمان ندانست غم خود را سر و سامان ندانست.نظامی.|| نظم و ترتیب : گر خراسان پسر عالم سام است منم که ز عالم سر و سامان به خراسان یابم.خاقانی.گو خلق بدانند که من عاشق و مستم در کوی خرابات نباشد سر و سامان.سعدی.- بی سروسامان ؛ مضطرب. پریشان. نگران. آشفته : گر تو زین دست مرا بی سروسامان داری من به آه سحرت زلف مشوش دارم.حافظ. || حقیقت. کنه : هرچند سخن گوید طوطی نشناسد آن را که همی گوید هرگز سر و سامان.ناصرخسرو.|| آغاز و انجام.
معنی کلمه سر و سامان در فرهنگ معین
(سَ رُ ) (اِمر. ) ۱ - آراستگی ، نظم و ترتیب . ۲ - اسباب و لوازم زندگی .
معنی کلمه سر و سامان در فرهنگ فارسی
۱ - نظم و ترتیب آراستگی . ۲ - اسباب و لوازم زندگی .
معنی کلمه سر و سامان در ویکی واژه
آراستگی، نظم و ترتیب. اسباب و لوازم زندگی.
جملاتی از کاربرد کلمه سر و سامان
بحران کره (سیکانرون) در سال ۱۸۷۳ منجر به استعفای طرفداران سایگو تاکاموری و شورای امور خارجه اتو شیمپی (۱۸۳۴–۷۴) شد. اتو شیمپی، بنیانگذار سازمانهای میهنپرستی مختلف، با دیگر عناصر ناراضی همراه شد و یک قیام مسلحانه بنام شورش ساگا را علیه نیروهای دولتی، در جنوب ژاپن (کیوشو) در سال ۱۸۷۴ آغاز کرد. اوکوبو توشیمیچی با سرکوب به این شورش سر و سامان داد و با سرعت اتو را شکست داد، در حالی که اتو از سایگو درخواست کمک کرده بود بدون اینکه در این کار موفق شود.
هر کسی را به سرِ خود سر و سامانی هست سر و سامانِ منِ بی سرو سامان کو
دو برادر هنگام سرقت از یک خانه به دام پلیس میافتند، «دیو» برادرش را رها میکند و از صحنه فرار میکند اما «کنت» به زندان میرود. چهار سال بعد «کنت» از زندان آزاد میشود و متوجه تغییرات بسیاری که اطرافش رخ داده میشود. «دیو» سعی میکند تا حد ممکن به او کمک کند تا دوباره زندگی اش را سر و سامان دهد…
سرانجام، پس از آن که مدتی نیز خبرنگاری را امتحان کرد، نخستین کتابِ خود را با نامِ داستانهای مامانغاز به نثر منتشر کرد که باعث شناساندن او به دنیای ادبیات شد. بالاخره، در دههٔ ۱۸۹۰، با همکاری تصویرگری به نام دِنسلوُ، جادوگر شگفتانگیز شهر اُز را منتشر کرد که نام این دو را بر سر زبانها انداخت و پس از آن داستانهای دیگری در سرزمین اُز نوشت که همگی موفقیتآمیز بودند؛ در این میان، بام کماکان شیفتگی خود را به تئاتر حفظ کرده بود و پی در پی در این زمینه سرمایهگذاری میکرد که باعث شد شکست بخورد و زندگیاش تحت فشار قرار بگیرد اما سرانجام با فروختنِ حقالتألیف خود از آثار اُز به زندگی خود سر و سامانی داد. بام، سال ۱۹۱۹ در سن ۶۲ سالگی درگذشت.
سودای سر زلف و خیال رخ خوبت کردند دل و جان مرا بی سر و سامان
سر و سامان و عرض و نام و ننگم بدادم جمله از عشق تو بر باد
عزیزان را فدا کردم سر و سامان هبا کردم نیرزم گوشه چشمی بنازم بینیازی را
تا به پای طلبت گرد جهان می گردم بشد از دست به یکبار سر و سامانم
کوری تایلور در مصاحبه خود گفت: در ابتدا این اثر بصورت یک دمو بود و بعدها بهش سر و سامان دادیم و تکمیلش کردیم در طی این سالها ما در تلاش برای پیدا کردن یک راه به انتشار این آهنگها بودیم، آهنگها واقعاً چیزی بودند که ما آن را ضبط میکردیم، ما دو استودیوی متفاوت داشتیم که در حال کار بودند و یک گروه از بچهها آهنگها را ضبط کردند و به پایان رسید و به آلبوم «به بیرون از پنجره خودت نگاه کن» تبدیل شد و سپس بخش عمده گروه آلبوم «امیدی نمانده» را تهیه کردند.
بی سر و سامان در آ خواجو اگر داری سری وز سر سر درگذر گر زانک سامان بایدت
که یابد از سر زلف تو مویی که دایم بی سر و سامان نگردد
با کشته شدن سلوکوس یکم و شورش در سوریه، آنتیوخوس با شتاب با کُشندهٔ پدرش بطلمیوس کناروس آشتی کرد تا بتواند سر و سامانی به امپراتوری آشفتهٔ سلوکی دهد. در آسیای کوچک او گرفتار دودمانهای ایرانیای بود که بر کاپادوکیه فرمان میراندند. در ۲۷۸ پیش از میلاد که وی توانست گلها را پس براند، با عنوان سوتر- که به یونانی معنای نجاتدهنده میدهد -خواندهشد.
سر سرگشته ی من در غم هجرت تا کی بی وصال تو چنین بی سر و سامان باشد
قد خم شد و افتاد جهان از نظر ما واشد سر و سامان هوسها، ز سر ما