سروبن

معنی کلمه سروبن در لغت نامه دهخدا

سروبن. [ س َرْوْ ب ُ ] ( اِ مرکب ) درخت سرو :
موسیجه و قمری چو مقریانند
از سروبنان هر یکی نبی خوان.خسروانی.سروبنان کنده و گلشن خراب
لاله ستان خشک و شکسته چمن.کسایی.بزیر یکی سروبن شد بلند
که تاز آفتابش نباشد گزند.فردوسی.بلبل شیرین زبان بر سروبن راوی شود
زندواف زندخوان بر بیدبن شاعر شود.منوچهری.سروبن چون به شصت سال رسید
یاسمن بر سر بنفشه دمید.نظامی.تا نکشد شاخ تو از سروبن
تا نزنی گردن شاخ کهن.نظامی.نثار روی تو هر برگ گل که در چمن است
فدای قد تو هر سروبن که بر لب جوست.حافظ. || قد و قامت :
لیلی چو شد آگه از چنین حال
شد سروبنش ز ناله چون نال.نظامی.

معنی کلمه سروبن در فرهنگ فارسی

درخت سرو یا قد وقامت

معنی کلمه سروبن در فرهنگ اسم ها

اسم: سروبن (دختر) (فارسی)
معنی: درخت سرو، معشوق خوش قد وقامت

معنی کلمه سروبن در ویکی واژه

در شاهنامه سرو بِن فرزند برومند توصیف شده ولی سرو بُن به مفهوم اصل و نژاد است. ازان ماه دیدار جنگی سوار ..... ازان سرو بن بر لب جویبار

جملاتی از کاربرد کلمه سروبن

فرهنگ گور-الواری یا اسروبنا نام خود را وام‌دار واژهٔ روسی اسروب به معنای چهارچوب ساخته شده با الوار چوباست که اشاره به ساختمان گورهای آن با الوار دارد. در این گورها اعضای بدن حیوانات نیز همراه با پیکر انسان به خاک سپرده می‌شد.
فرهنگ گوراَلواری یا فرهنگ اسروبنا(به روسی: Сру́бная культу́ра)، فرهنگی‌است مربوط به عصر برنز پسین و بازهٔ زمانی سده‌های ۱۶ تا نهم پیش از میلاد مسیح. گور-الواری جانشین فرهنگ‌های گورچالی و پولتاوکا بود.
بوستان بشکفت چون رامشگه پروبز شاه سروبن برخاست چون بگشوده چتر اردشیر
به صحن باغ به جز زیر سروبن منشین به نزد خویش به جز یار سروقد منشان
شنوده از عروسی هر سخن را از آن ماتم گرفته سروبن را
چنین گفت پرسنده را سروبن که شادان بدم تا نبودم کهن
خروش عندلیب و صوت سار و ناله ی قمری گهی ازگل گهی از سروبن گه از چنار آید
قمریان و سروبن‌ گویند گل را تهنیت بلبلان بر شاخ ‌گل خوانند شه را آفرین
یکی سروبن بود آراسته بتی چون بهاری پر از خواسته
سروبن برکشید قد بلند خندهٔ گل گشاد حقهٔ قند
بجنبیدش آن گوهر پهلوان بر آن سروبن دلبر مهربان
ز قدّش سروبن تشویر میخورد ز چشمش نرگس تر تیر میخورد